بایگانی برچسب برای: والیبال

حضور ۴۵ لژیونر والیبال ایران در لیگ‌های خارجی

۴۵ لژیونر ایرانی امسال در باشگاه‌های مختلف والیبال جهان مشغول بازی هستند که این عدد رکورد جدیدی را برای والیبال ایران ثبت کرده است. به نقل از فدراسیون والیبال، در سال ۱۴۰۲ رکورد حضور بازیکنان والیبال ایرانی فعال در باشگاه‌های معتبر و لیگ‌های معتبر اروپایی و آسیایی با تعداد ۴۵ بازیکن شکسته شد که این تعداد هم در تاریخ والیبال و هم در تاریخ ورزش کشور در هیچ رشته‌ای تاکنون سابقه نداشته است. البته این تنها آمار قراردادهای رسمی و ثبت شده است و تعداد لژیونرهای ایرانی بیش از ۴۵ نفر هستند.

در بین باشگاه‌های سراسر دنیا و لیگ‌های مختلف کشورهای خارجی، ترکیه که چند سالی است با سرمایه‌گذاری و توجه ویژه دولت این کشور تلاش زیادی در بالابردن سطح والیبال در دو بخش مردان و زنان کرده است، در فصل جاری با جذب ۲۰ بازیکن ایرانی، صدر جدول حضور بازیکنان کشورمان را به خود اختصاص داده است. ۵ بازیکن ایرانی در باشگاه‌های مقدونیه شمالی مشغول هستند و سهم رومانی و اسلوونی از بازیکنان کشورمان هر کدام سه بازیکن است.

ساتورنیا آسی کاستلو و ورونا والی اس اس دی اس آر ال دو باشگاه ایتالیایی به ترتیب پذیرای محمدجواد معنوی‌نژاد و امین اسماعیل‌نژاد هستند و هر هفته این دو والیبالیست از جمله ستاره‌ها و بازیکنان تاثیرگذار تیم خود هستند. آذربایجان میزبان دو بازیکن ایرانی در باشگاه آذر ریل باکو است. یونان، مجارستان، روسیه، دانمارک، اسپانیا، فنلاند، کویت، چین، لبنان و فرانسه نیز کشورهایی هستند که در هر کدام یکی از لژیونرهای ایرانی را در یکی از باشگاه‌های والیبال خود جای داده‌اند.

از میان ۴۵ لژیونر ایرانی حاضر در باشگاه‌های مختلف جهان سهم والیبالیست‌های زن کشور ۶ بازیکن است که مجارستان، اسلوونی، ترکیه و فرانسه را برای بازی کردن در سال ۱۴۰۲ انتخاب کرده‌اند.

 ۴۵ لژیونر ایرانی در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ میلادی به شرح زیر هستند:

۱- مهدی جلوه (ترکیه- فنرباغچه)

۲- مرتضی شریفی (ترکیه – اسپور توتو)

۳- محمدرضا بیک (یونان – آ.اس. آتلوس اورستیادا)

۴- آرمین افشین‌فر (ترکیه – سیزره بلده)

۵- احسان دانش‌دوست (ترکیه – سیزره بلده)

۶- فاطمه زارع (مجارستان -هرکولس فیای هنود اسپورت اگیه سولت)

۷- بردیا سعادت (ترکیه – آلانیا بلدیه)

۸- محمدجواد معنوی‌نژاد (ایتالیا- ساتورنیا آسی کاستلو)

۹- میلاد عبادی‌پور (روسیه – اورال اوفا)

۱۰- امیر غفور (رومانی -کلوبال اسپورتیو راپید)

۱۱- علی‌اصغر مجرد (رومانی – کلوبال اسپورتیو راپید)

۱۲- سیامک شمایی (دانمارک -ایف لیسنگ والیبال)

۱۳- احسان احمدی نواره (اسپانیا- سی وی کابو دی کروز)

۱۴- علی فضلی (فنلاند -رایژیون لویی مو)

۱۵- صابر کاظمی (کویت- کویت اسپورتینگ کلاب)

۱۶- جواد کریمی (رومانی – سی اس ان آرکادا گالاتیو)

۱۷- زهرا مغانی قهرمان‌لویی (اسلوونی -اوکی لوگاتک)

۱۸- امیرحسین اسفندیار (چین-تیان جین)

۱۹- امین اسماعیل‌نژاد (ایتالیا- ورونا والی اس اس دی اس آر ال)

۲۰- بهنام ابراهیمی (ترکیه -بیگادیک بی ال دی)

۲۱- طیب عینی (ترکیه – بیگادیک بی ال دی)

۲۲- سودابه باقرپور (ترکیه – ایماموگلو بلدیه)

۲۳- فاطمه خلیلی چرماهینی (ترکیه-بوردو اسپور کلوبو)

۲۴- منا آشفته (ترکیه -بوردو اسپور کلوبو)

۲۵- آرمان کریمی (اسلوونی -اوکی لوبلیانا والی)

۲۶- نادیا نصیریان (فرانسه -والیبال کلاب استراسبورگ)

۲۷- ایلیاد شکیبایی (ترکیه-آنادولو والیبال)

۲۸- علی شهبازی (ترکیه- هاکاری گنکیلیک اسپورتیو فعال یتر)

۲۹- علی رخشا (ترکیه-هاکاری گنکیلیک اسپورتیو فعال یتر)

۳۰- سعادت عمرانی (ترکیه-گومسو گومشانه اسپور)

۳۱- محمد عباسی قره گوز (ترکیه-دبساس انرژی)

۳۲- علی حسینی دادوکولایی (اسلوونی -اوکی لوبلیانا والی)

۳۳- علی هوشمند (ترکیه-تارین کردی گن کیلیک)

۳۴- مبین علاقی (ترکیه-تارین کردی گن کیلیک)

۳۵- محمد بربست (ترکیه-هاتای بیوک شهیر بلدیه سی گن کیلیک اسپور)

۳۶- مهدی زادمرد مژدهی (مقدونیه شمالی -شتیب یوجی دی شتیب)

۳۷- مهدی ابهر (مقدونیه شمالی -شتیب یوجی دی شتیب)

۳۸- امیرعباس مرادی (مقدونیه شمالی -شتیب یوجی دی شتیب)

۳۹- امیرحسین محمدپور (مقدونیه شمالی – بورک والس)

۴۰- محمد کاظم‌زاده تازه کن (مقدونیه شمالی -بورک والس)

۴۱- بهزاد حدادی خان عمویی (ترکیه-سیران آکادمی)

۴۲- محمدعلی فلاح (لبنان -اسپید بال چکا)

۴۳- دانیال عباسی (ترکیه-گوموسو گومشانه اسپور)

۴۴- سینا آقاپور سلامت (آذربایجان -آذر ریل باکو)

۴۵-مهدی جعفروند (آذربایجان – آذر ریل باکو)

 

نام ۵ بازیکن خارجی حاضر در لیگ برتر ایران در جدول زیر قرار گرفته است:

۱- علی عثمان فریاد از پاکستان( هورسان رامسر)

۲- خان موساور از پاکستان (هورسان رامسر)

۳- رادوسلاو کاراپونو از بلغارستان(شهداب یزد)

۴- فیلیپ پالگوت از اسلوواکی(ایفاسرام اردکان)

۵- خان آیمال از پاکستان (ایفاسرام اردکان)

منبع: فدراسیون والیبال۱۴۰۲۰۸۱۶۱۱۶۵۹

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , والیبال , سید_محمد_موسوی_از_والیبال_کناره_گیری_کرد , بازتاب_رسانه_های_بین_المللی_به_مصاحبه_سید_محمد_موسوی_والیبال , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , omid_navid

بازتاب صحبت‌های موسوی در رسانه‌های بین‌المللی

صحبت‌های تند سید محمد موسوی باعث شد رسانه‌های مطرح بین‌المللی والیبال به این موضوع بپردازند. سید محمد موسوی ملی پوش والیبال ایران پنج شنبه با انتقادی تند از حضور در ترکیب تیم ملی والیبال ایران برای حضور در جام واگنر و رقابت‌های قهرمانی جهان انصراف داد. پس از اعتراض ستاره والیبال ایران به شرایط تیم ملی و جوایز داده شده، صحبت‌های این بازیکن در رسانه‌های مطرح ایتالیایی و لهستانی بازتاب گسترده‌ای داشت.

اسپورت لهستان در گزارشی به صحبت‌های موسوی پرداخت و نوشت: “تصمیم موسوی نه تنها برای هواداران، بلکه برای اعضای کادرفنی نیز تکان دهنده بود و این موضوع در رسانه‌های ایران مشخص است. بازیکن ایرانی ابتدا کاپیتانی تیم را دریافت کرد و پس از چند ساعت از حضور در اردو، از دو تورنمنت پیش رو انصراف داد. این والیبالیست با تصمیم خود به جو تیم و جوایز کم لیگ ملت‌ها که به والیبالیست‌های ایران رسید، اعتراض کرد. می‌توان گفت بازگشت او به مسابقات جهانی با توجه به تجربه این والیبالیست برای کل تیم ارزشمند بود که این اتفاق نیفتاد.”

همچنین سایت والیبالی ایتالیا به موضوع جدا شدن موسوی از تیم ملی والیبال ایران پرداخت و نوشت: “طوفان در ایران؛ سید محمد موسوی از تیم ملی جدا شد. سید محمد موسوی از شرایط نامناسب داخلی تیم گله کرد و اعلام داشت که تجهیزات پزشکی قدیمی هستند و به جوایز داده شده از سوی فدراسیون والیبال اعتراض کرد.”

کناره‌گیری محمد موسوی از تیم ملی والیبال: واقعیت‌ها اسفبار است و از آمدن پشیمان شدم

ملی‌پوش والیبال ایران با انتقاد تند از شرایط حاکم بر تیم ملی، از حضور در مسابقات قهرمانی جهان انصراف داد. سید محمد موسوی در حاشیه تمرین تیم ملی والیبال اظهار کرد: قبل از عید آقای عطایی با من در تماس بود. در ترکیه بازی می‌کردم که به من گفت به شما نیاز داریم. از نظر فکری و انسجام تیمی و فنی نیاز داریم و می خواهیم از شما استفاده کنیم. نتیجه بر این شد که به اردو بیایم‌. خیلی دو دل بودم و سخت بود چون مدت طولانی هم تمرین نداشتم و تصمیم گرفتم بیشتر به حرف مادرم که گفت برو و شرایط را قشنگ تمام کن گوش دهم اما الان پشیمان هستم از اینکه آمده‌ام. من در تمام دوران والیبالم سعی کرده‌ام مفید و ‌مثمرثمر باشم. الان هم همین است و اگر آمدم بخاطر این بود که شاید بتوانم به تیم ملی کمک کنم.

او ادامه داد: دنبال پول و چیز دیگری نیستم  و صرفا هدف ما کمک به تیم است. به این دعوت لبیک گفتیم. با اینکه خیلی دلخوری حاد بود اما الان پشیمانم و فکر می کنم دیگر نتوانم با تیم ادامه بدهم. شرایطش را ندارم. دلم باید جایی باشد که می خواهم کار کنم چون من همیشه تلاشم را کرده‌ام. خوب یا بد را هم مردم و کارشناسان می‌توانند نظر بدهند. الان قلبا شرایطی ندارم که به تیم کمک کنم. مقداری ناصداقتی می‌بینم و شرایط مساعد نیست.

موسوی همچنین گفت: هیچ چیزی سر جایش نیست حتی یک پروتئین و مکمل ورزشی نیست. هتل نبود، فیزیوتراپ که بچه ها با آن راحت باشند نیست. این شرایط شرایطی نیست که بتوانیم با بزرگان والیبال دنیا مقابله کنیم. اگر مردم از ما انتظار دارند نتیجه بگیریم باید واقعیت ها را بدانند. واقعیت‌ها خیلی اسفبار است. هیچ کس به هیچ‌کس اعتماد ندارد و راستش را نمی گوید. صداقت خیلی کم دیدم. اصلا امروز که به شخصه آمدم دوست داشتم به آقای عطایی بگویم نمی‌توانم تمرین کنم.  سه ماه تمرین والیبال نداشتم با این وجود آمدم کار کنم اما شرایط خوبی نیست و دوست ندارم وارد جزئیات شوم. موارد طولانی است و امیدوارم حرف های من باعث حاشیه برای تیم ملی نشود.

ملی‌پوش والیبال ادامه داد: من صادقانه گفتم نمی‌توانم با این شرایط به تیم  کمک کنم. من سید محمد موسوی کوچک همه و عضو کوچکی از والیبال بودم. همیشه تمام وجودم را گذاشته‌ام و کم‌کاری نکرده‌ام اما اینجا  دارد سیاسی‌کاری می‌شود که نمی‌پسندم. این بچه ها  استعدادهای بی نظیری هستند. این تیم ارزش بهای بیشتر و ارزش صادق بودن دارد. این بازیکنان طلایی و از ما که نسل طلایی بود خیلی بهتر هستند. فقط تجربه مانده که کسب کنند. چیزی که مهم است امکانات، مدیریت و رهبری این تیم است که به درجات عالی برسند.
برای والیبال آرزوی موفقیت می کنم. این به معنای خداحافظی من از والیبال نیست و حس می کنم می‌توانم باز هم اگر شرایطش باشد و از من درخواست کنند به تیم ملی کمک کنم اما با احترام. طوری نباشد که فکر کنند یک بازیکن من ماشین کشاورزی است که هر وقت حواستند استارت بزنند و درو کنند. ما هم برای خودمان چارچوب و کاراکتر داریم که باید حفظ شود. آدم مغروری نیستم ولی باید اینها حفظ شود. اگر در آینده شرایطش وجود داشت و بدنم مثل امروز آماده بود، کمک می‌کنم.

موسوی در پاسخ به اینکه این حرف شما به منزله کناره‌گیری از تیم ملی برای مسابقات جهانی است، گفت: امروز ظهر این تصمیم را گرفتم و فکر می کنم درست است و احساسی نیست.  قبل از تمرین هم به آقای عطایی گفتم که از اتفاقات گذشته ناراحتم اما آقای عطایی گفتند هر چه بوده تقصیر ما بوده و مشکل خاصی نبوده و خیلی با احترام رفتار کردند اما از اینکه آمدم دوباره پشیمان شدم. صرفا مادرم گفت حتما برو و مردم خیلی دوستت دارند اما وقتی آمدم پشیمان شدم. خیلی دوست داشتم و تلاشم را کردم اما نشد و به قهرمانی جهان نمی‌روم.

او در پاسخ به اینکه این رفت و آمدها باعث حاشیه برای تیم ملی نمی‌شود، گفت: فکر نمی کنم. بچه ها همه مرا می‌شناسند. شاید این باعث همدلی آنها شود و صدایشان به رسانه برسد. بچه ها نزدیک ۵۷ روز مسابقه بودند مردم خوشحال شدند اما هیچ ارزشی برای آنها قائل نشدند و امروز بابت لیگ‌جهانی ۱۸ میلیون پاداش دادند در صورتی که حقوق چند ماه یک کارگر زحمتکش که قابل احترام است، از این بیشتر است. خیلی از آنها مصدوم شدند. ارزش قائل شدن برای بچه ها مهم است. اینها جوان هستند و شاید نتوانند این حرفها را بزنند. من دنبال حاشیه نیستم و امیدوارم این کار باعث حاشیه نشود. با آنها خصوصی جلسه می‌گذارم و امیدوارم من را درک کنند و هیچ وقت غرضی نداشته ام. برای تیم آرزوی موفقیت دارم و می‌توانند کار بزرگی انجام دهند اما یک مقداری با بچه ها روراست نیستند.

موسوی در پاسخ به این سوال که اگر تغییر و تحولی در شرایط تیم ملی شود، در اردو می‌ماند، گفت: الان وقت تغییر و تحول نیست و باید با همین شرایط برویم. برخی تیم های درجه چند آسیا شرایط‌شان از ما بهتر است. شرایط ما از چند سال قبل بد بود، اما امسال فاجعه است. سید هستم و دست روی قرآن می‌گذارم که دنبال حاشیه نیستم. اگر تبعاتی برای من دارد می‌پذیرم اما این حرف‌ها حاشیه نیست، حتی امروز نمی‌خواستم صحبت کنم. مطمئنا تیم با تمام توان مسابقه می‌دهد اما نتیجه گرفتن بسیار سخت است. اگر نتیجه‌ای حاصل شد بدانید که تلاش بازیکنان است.

او در پاسخ به این سوال که آیا رفتن شما به رفتن آقای خوش خبر از سرپرستی تیم ملی ربطی دارد، گفت: قبل از اینکه به تیم ملی بیایم با چهار نفر از بزرگان والیبال از جمله آقای خوشخبر صحبت کردم. سه نفر دیگر گفتند نرو و تنها کسی که گفت حتما برو به تیم کمک کن آقای خوش خبر بود. تصمیم من قطعا به تغییر آقای خوش خبر ربطی ندارد.

منبع: ایسنا ۱۴۰۱۰۵۲۲۱۵۳۶۴ و ۱۴۰۱۰۵۲۰۱۴۷۳۰

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی, دوپینگ_والیبال, مخدر

فدراسیون والیبال: دوپینگ با مواد مخدر صحت ندارد

دبیرکل فدراسیون والیبال در مورد مثبت شدن نمونه اولیه تست دوپینگ یکی از بازیکنان توضیحاتی ارائه داد.

به تازگی خبری از مثبت شدن نمونه اولیه تست دوپینگ یکی از والیبالیست‌های سرشناس ایران منتشر شده است. میلاد تقوی، دبیر فدراسیون والیبال در این مورد گفت: تست اول مثبت شده و تا رسیدن به نتیجه قطعی فاصله داریم. مراحل قانونی باید در این زمینه طی شود.

او با بیان اینکه “فقط همین یک نمونه مثبت اعلام شده است،” این تست ربطی به جام باشگاه‌ها ندارد و در طول لیگ گرفته شده است. نتیجه را به فرد مربوطه ابلاغ کرده‌ایم و تا اعلام نتیجه قطعی فاصله داریم. تقوی در پاسخ به گمانه‌زنی‌هایی که تست مثبت این بازیکن را به مصرف مواد مخدر مربوط دانسته‌اند، گفت: اصلا چنین چیزی به ما گفته نشده و صحت ندارد. او در پاسخ به این سوال که چه ماده‌ای در نمونه اولیه این ورزشکار یافت شده است؟ بیان کرد: این موضوع را باید ستاد مبارزه با دوپینگ پاسخ بدهد و ما فقط بحث اجرایی را انجام می‌دهیم.

منبع: ایسنا ۱۴۰۱۰۳۰۲۰۱۳۸۸

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی

چه کسی گفت «معروف» بازداشت می‌شود؟

سعید معروف، فوق‌ستاره والیبال ایران، روز گذشته بعد از مدت‌ها دوری، به تهران برگشت تا به عنوان یکی از ابرستاره‌های تیم پیکان، مهیای حضور در رقابت‌های قهرمانی باشگاه‌های جهان شود.

حضور سعید معروف در تیم پیکان، آن‌هم بعد از درخشش نسبی که ماه‌های اخیر در ترکیب تیم فنرباغچه داشته، یکی از بهترین اخباری است که روزهای اخیر به گوش والیبالی‌ها رسیده و حتی از آن به عنوان «بمب نقل و انتقالات» والیبال یاد شده است. معروف به طور تقریبی در یک دهه اخیر یکی از برترین پاسورهای دنیا بوده است. نقل‌قول مشترکی که بسیاری از مربیان نام‌آشنا و پرافتخار والیبال داشته‌اند، این بوده که‌ ای‌کاش می‌توانستند در تیمشان یکی مثل سعید معروف داشته باشند.

داستان سعید معروف که مشهورترین کاپیتان تاریخ والیبال ایران است، مدت‌هاست با تیم ملی به پایان رسیده؛ او بعد از بازی‌های المپیک در ایسنتاگرام با نوشتن متنی از تیم ملی خداحافظی کرد. با وجود تصمیمی که معروف گرفته بسیاری از مسئولان والیبال ایران از کادر فنی گرفته تا مسئولان فدراسیون فوتبال، همچنان امیدوارند معروف دوباره به تیم برگردد و آنها را همراهی کند؛ موضوعی که فعلا محقق نشده و با توجه به واکنش‌هایی که معروف پس از آن پست معروفش داشته، بعید است به این راحتی‌ها ممکن شود.

فارغ از این مسائل، بازگشت سعید معروف به ایران، پایانی بر شایعات بحث‌برانگیزی است که در دو سه سال اخیر درباره او مطرح شده است. کاپیتان سابق تیم ملی والیبال ایران، مثل چندین ستاره برجسته ورزش ایران، محبوبیتی در بین یک طیف خاص با گرایش‌های سیاسی مشخص ندارد و همین مورد همواره برای او دردسرهایی در پی داشته است؛ گو اینکه این دردسرها بیشتر در حد فضای رسانه‌ای بوده و فراتر نرفته است. عمده مشکلی که این طیف با سعید معروف داشته‌اند، علاقه این بازیکن به زندگی و سپری‌کردن تعطیلاتش در آمریکاست. این بخش باعث شده تا چندین بار شایعه پناهندگی معروف به آمریکا مطرح شود و برای چندمین بار از سوی مسئولان فدراسیون والیبال ایران چنین موضوعی تکذیب شود. ناگفته پیداست وقتی «۲۰:۳۰» که گزارش‌های جهت‌دارش زبانزد خاص و عام است، علیه سعید معروف گزارش می‌رود، جریانی که علیه این بازیکن فعالیت می‌کند مربوط به کدام طیف هستند. «۲۰:۳۰» هم مثل بسیاری از همفکرانش، احتمالا حضور سعید معروف در آمریکا را برنمی‌تابد. معروف گرین‌کارت آمریکا را دارد و هر زمان که بخواهد سری به کالیفرنیا، جایی که می‌گوید خیلی دوست دارد، می‌زند. برای پسری که سرگرمی‌اش خواندن کتاب‌های فلسفی و آموختن مواردی تازه در دل این کتاب‌هاست، کالیفرنیا محل مورد علاقه برای گذران تعطیلات است. خودش زمانی که در ایتالیا بود، گفته بود هر زمان که فرصتی داشته باشد، به آمریکا و کالیفرنیا سفر می‌کند. این موضوع اما تیرماه ۹۸ سوژه بحث و جدال او با همین برنامه و مجری این بخش خبری شد. آن زمان تیم ملی از لیگ ملت‌های والیبال کنار رفت و اعضای تیم به ایران برگشتند ولی سعید معروف در آمریکا ماند تا تعطیلاتش را سپری کند. «۲۰:۳۰» با کنایه‌زدن به سعید معروف او را متهم به خوش‌گذرانی آن‌هم بعد از شکست تیم ملی کشورش کرد؛ اقدامی که با واکنش تند، عجیب و البته جنجالی سعید معروف همراه شد. او با نوشتن متنی بلند به صداوسیما و مجری مذکور تاخت و الفاظ تندی به کار برد: «گرچه عادت کرده‌ایم که بعد از مسابقات، بعضی‌ها فرصت عرض‌اندام داشته باشند و مهمل ببافند و اگرچه از بزرگان توصیه شده که جواب این ابلهان خاموشی است، اما وقتی پا فراتر می‌گذارند و وارد زندگی خصوصی‌مان می‌شوند چاره‌ای جز واکنش مناسب نیست. هرچند می‌دانم هدفشان همین است که این‌طوری شاید سالی یکی دو بار اسمشان لابه‌لای کلمات گفته شود بلکه عقده‌هایشان آرام بگیرد … چشمشان از فرط حسادت و بخل و فلاکت چنان کم‌سو شده که موفقیت‌های والیبال را نمی‌بینند و مثل آدم‌های فرتوت ‌فقط نق می‌زنند و لفاظی می‌کنند. اصلا اهمیتی ندارد. هرچه شما روی اعصاب مردم پیاده‌روی می‌کنید ولی ما از همین مردم انرژی می‌گیریم و خواهیم گرفت. عاشقشان هستیم چنان‌که آنها دوستمان دارند. شما هم بهتر است از فرط عصبانیت سرتان را به در و دیوار بکوبید شاید آرام گرفتید. بدانید که مردم بهترین کارشناس هستند و گوششان از مزخرفات و خزعبلات شما کارناشناسان پر است‌. ما همچنان برای شادمانی و رضایت مردم بازی خواهیم کرد و به تشویق‌ها و هوراکشیدن‌هایشان دلخوش خواهیم بود و انتظار دیگری نداریم. شما هم بهتر است بروید دم در صداوسیما بخوابید شاید نوبتتان برسد و چهار کلمه حرف ناحسابی بزنید و پزش را به دوروبری‌هایتان بدهید که البته همین را هم از صدقه سر والیبالیست‌های تیم ملی و موفقیت‌های بی‌شمار آنها دارید».

ذکر این مورد فقط مقدمه‌ای برای رسیدن به شایعه‌ای جدی‌تر بود که بعدها درباره سعید معروف مطرح شد. چندین ماه بعد آن ماجرا، یکی از مسئولان بلندپایه ورزش در صحبت‌هایی نکات عجیبی را درباره این چهره سرشناس مطرح کرد. او گفت: «شما فکر می‌کنید چرا سعید معروف به ایران نمی‌آید؟ دلیلش این است که مشکلاتی به بار آورده و اگر پایش به فرودگاه برسد، بازداشت می‌شود! پای او در پرونده‌های جدی گیر است». استدلال فرد مذکور این بود که بخشی از اتهامات سعید معروف، انتقادهایش در اینستاگرام از شرایط موجود در ایران است. او در واکنش به این موضوع که اگر دلیلش چنین موردی باشد باید بسیاری دیگر از چهره‌های ورزشی سرشناس که واکنشی مشابه نسبت به اتفاقات سیاسی و اجتماعی داشته‌اند بازداشت شوند نیز گفت که «بعدا متوجه خواهید شد».

با جست‌وجو در مواردی که سعید معروف درباره آنها اظهارنظر کرده بود، موردی که برای رسانه‌ها مبهم باشد یا جنجالی در پی داشته باشد، یافت نشد. می‌شد حدس زد که همان ادعا هم درست نیست و بیشتر برگرفته از تفکر همان جریانی است که سعی در تخریب سعید معروف بعنوان یکی از چهره‌های سرشناس ایران داشته‌اند؛ تفکری همسو با برنامه «۲۰:۳۰» که حضور سعید معروف در آمریکا را به بی‌غیرتی این بازیکن نسبت می‌دهد ولی گزارشی درباره حضور آقازاده‌های متعدد در کشورهای پیشرفته از جمله همین آمریکا نمی‌رود.

به هر روی، سعید معروف بامداد روز گذشته به ایران رسید و بدون اینکه مشکلی داشته باشد، مهیای حضور در ترکیب تیم پیکان می‌شود؛ تیمی که حالا شبیه به رئال‌مادرید، تبدیل به «کهکشانی‌ها» در والیبال شده است. سعید معروف یکی از مهره‌های سرشناس این باشگاه است. اروین انگاپت، فوق‌ستاره معروف فرانسه هم دیگر بازیکنی است که جذب این باشگاه شده است. انگاپت سال‌هاست که بعنوان یکی از برترین بازیکنان والیبال دنیا نامش را مطرح کرده است. پیکان همچنین دو مهره سرشناس دیگر را نیز به خدمت گرفته است؛ محمد موسوی دیگر ستاره والیبال ایران و نیمیر عبدالعزیز ستاره هلندی. این دو بازیکن خارجی به عنوان یار کمکی از باشگاه مودنای ایتالیا به پیکان آمده‌اند تا حالا مربع قدرتمند این تیم در رقابت‌های پیش‌ رو باشند.

منبع: ایسنا ۱۴۰۱۰۲۲۰۱۲۷۹۹

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی

گفت‌وگو با مردی که مانع انحلال استقلال شد/ ناشنیده‌ها از بازی‌های آسیایی تهران

عنایت آتشی یکی از ۷ عضو کمیته برگزاری بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران بود و در تاریخ ورزش ایران نیز از جمله افراد تاثیرگذار به شمار می‌رود که در آخرین صحبت‌های خود، حقایق باور نکردنی را از برگزاری این رویداد بین‌المللی و بزرگ در تهران فاش کرد.

 بدون شک یکی از تاثیرگذارترین افراد در ورزش ایران خصوصا رشته بسکتبال، عنایت آتشی است. کسی که در همه رده‌های بسکتبال فعال بوده و از عضویت در تیم ملی شروع کرده و به جایگاه سرمربیگری نیز رسید. البته افتخارات آتشی به همین‌جا ختم نشد و او موفق شد در بازی‌های آسیایی تهران عضو کمیته ۷ نفره برگزاری مسابقات شود؛ بازی‌هایی که جایگاه ورزش ایران را به جهانیان اثبات کرد. ضمن اینکه باید او را متولی اصلی ایجاد باشگاه استقلال تهران بعد از انقلاب از دل تاج قدیم نیز دانست که مانع از نابودی این باشگاه پر طرفدار پایتخت شد.

آتشی که در عرصه مدیریت نیز تخصص و تجربه بسیاری دارد، سال‌ها به عنوان معاون مجموعه ورزشی آزادی و دبیر فدراسیون بسکتبال مشغول بود تا در بحث مدیریت نیز کارنامه قابل توجهی داشته باشد. البته کارنامه کاری او با حضور در عرصه گزارشگری بسکتبال نیز در بعد رسانه هم جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد تا همگان او را تاریخ شفاهی این رشته دانشگاهی در ایران بنامند. به بهانه اتمام یک قرن خورشیدی، برای بررسی تاریخ بسکتبال در ایران به سراغ این کارشناس و پیشکسوت متخصص رفته‌ایم که در ادامه،می‌خوانید:

 بچه کجا هستید و چگونه با بسکتبال درآمیخته شدید؟

من بچه جهرم از استان فارس هستم و در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۲۴ در یک خانواده بسیار معمولی و تقریبا پر جمعیت متولد شده‌ام. آن موقع ورزش آن‌چنان که امروز در بین خانوادها رونق دارد مورد توجه نبود. ورزش را در آن زمان فقط زورخانه می‌دانستند. ورزش‌های توپی و مدرن اینگونه رواج نداشت. من در مدرسه فردوسی و در شهر خودم زیر نظر آقای ایرج ایزدی که استادم بود بسکتبال را فرا گرفتم. از آنجا برای تیم جهرم انتخاب شدم. در مسابقات استانی و قهرمانی کشور شرکت کردم و بعد از آن برای سربازی به مرکز استان یعنی شیراز رفتم.

یادم است در اردو به ما گفتند خودتان هتل بگیرید و سه وعده غذا بخورید، در حمام روبروی امجدید حمام بروید و ۵ تومان هم به ما می‌دادند که خرج کنیم.در آنجا وقتی سرباز شدیم فرمانده سوم ارتش سر زمین بسکتبال به ما گفت که شما باید در مسابقات قهرمانی ارتش‌های ایران به میزبانی ارومیه شرکت کنید. یا اول می‌شوید یا اگر اول نشدید خودتان را باید به زندان معرفی کنید. سال ۱۳۴۵ بود که این حرف را به ما زد و واقعا هم در حرف خود اصلا شوخی نمی‌کرد. خوشبختانه در آن مسابقات اول شدیم و به زندان نرفتیم (باخنده). تیمسار میرباشیان بودند که این حرف را زدند. من قبل از سربازی در خانواده‌ای بودم که سه برادر داشتم و ۵ خواهر، خانواده پر جمعیتی بودیم و پدر من علاقه زیادی به ورزش نداشت اما وقتی ورزش گروهی را در دبیرستان خواجه نصیر جهرم دید علاقه‌مند شد و من را تشویق می‌کرد. فرد مورد علاقه او مردی به نام “خاک‌سبز” بود که همسایه ما بود و کشتی کار می‌کرد.

چه زمانی وارد تیم ملی شدید؟

همانطور که مشخص است و می‌دانید، بسکتبال و کشتی تفاوت زیادی دارند. سال ۱۳۴۷ بود که مربی آمریکایی تیم ملی آقای “دان لین هان” بنده را انتخاب کرد و وارد ۱۲ نفر تیم ملی شدم. در تهران حاضر شدم و آن زمان باید در ورزشگاه امجدیه که دو زمین آسفالت بسکتبال داشت با تیم ملی کار می‌کردم. کل فعالیت فدراسیون در آن زمان داخل یک اتاق بود در همین پارک شهر فعلی که کاخ ورزش قرار داشت.

البته نمی‌دانم بعد از برخورد موشک همچنان هست یا نه. اتاق رئیس فدراسیون اتاق ۲ در  ۲ بود که دکتر نخعی رئیس فدارسیون بود. یک میز، یک دبیر و یک مستخدم داشت. کل بودجه ایشان برای طول سال ۸۰ هزار تومان بود.

ایشان طبق دستور اجرایی باید تیم ملی پسران و دختران را انتخاب می‌کرد و مسابقات باشگاه‌های تهران را انجام می‌داد. اتفاقات آن زمان همان‌ها بودند. یادم است که به ما هم گفتند خودتان هتل بگیرید و سه وعده غذا بخورید، در حمام روبروی امجدید حمام بروید و ۵ تومان هم به ما می‌دادند که خرج کنیم. در هر صورت علاقه‌مندی من به بسکتبال از همین جا بیشتر شد تا اینکه مرحوم غلام واعظی مربی باشگاه تاج بنده را خواست و من عضو باشگاه تاج شدم. با تیم ملی در همین استادیوم هفتم تیر با تیم “گلف اویل” آمریکا و یک تیم از روسیه بازی کردیم و در مسابقات باشگاه‌های تهران هم حضور داشتیم که اینگونه بنده وارد بسکتبال حرفه‌ای شدم.

 تیم ملی ایران دقیقا چه زمانی شکل گرفت؟

روند گذشته بسکتبال ایران، همین‌ روند کشورهای پیشرفته کنونی است که در آن زمان برای ما وجود داشت و متاسفانه الان نیست که عقب ماندیم.ورزش بسکتبال از سال ۱۳۰۲ در ایران آغاز به کار کرد، در اصفهان میان ارامنه در منطقه جلفا مسابقات داخلی مدارس را برگزار می‌کردند و مدال می‌دادند. سال ۱۳۰۸ در خراسان به آن توجه شد و مستشاران آمریکایی هم نقش زیادی در بحث توسعه داشتند، خصوصا در خرمشهر که زمین یک حلقه‌ای داشت و مستشاران در اوقات خالی خود شوت می‌زدند. در سال ۱۳۱۰ فردی به نام “فریدون شریف‌زاده” که یونانی – ایرانی بود، در مدرسه کالج البرز یک پایگاه تمرینی بسکتبال درست کرد. روند بسکتبال در ایران از همین جا شروع شد، البته با حمایت کلیه معلمین مدرسه‌ها در ایران نقش زیادی در توسعه بسکتبال داشتند. مضاف بر اینکه ما مثل کشورهای دنیا پیشرفت سریعی داشتیم. اطلاعات و ارتباطات کم بود، قانون و مقررات کم بود، ۱۴ استان داشتیم و آن موقع همه علاقه‌مند شدند و در شهرهای خود فعالیت می‌کردند.

والیبال و بسکتبال چه زمانی از هم جدا شدند؟

ابتدا باید بگویم که من، بسکتبال ایران و باشگاه تاج با هم، هم سن هستیم (باخنده). سال ۱۳۲۴ ما از والیبال جدا شدیم و بسکتبال سال ۱۳۲۶ رسما عضو فیبا یا همان فدراسیون جهانی شد. در المپیک ۴۸ لندن ما از بین ۲۳ تیم چهاردهم شدیم که اتفاق خوبی بود. سال ۱۳۳۰ به بازی‌های آسیایی رفتیم و مدال برنز گرفتیم که اولین مدال بسکتبال در بازی‌های آسیایی بود. به نظرم حدوداً سال ۱۹۵۱ میلادی بود. بسکتبال رونق خوبی در آموزش و پرورش، دانشگاه‌ و باشگاه‌ها پیدا کرد اما متاسفانه یک تعدادی به نام توده‌ای‌ها نظام کاری ورزش بسکتبال را در دانشگاه، مدارس و باشگاه‌ها مختل کردند، اما بسکتبال با توجه به آنکه ورزش مدرن بود، این دوران را پشت سر گذاشت.

البته بگذارید این را هم داخل پرانتز بگویم که بسکتبال سال ۱۸۹۱ در آمریکا شکل گرفت. البته این رشته قبل از آن در آمریکا، آمریکای شمالی و جنوبی، آرژانتین، مکزیک و کانادا ورزش سنتی بود که در اعیاد و روزهای خاص انجام می‌شد. در آمریکای مرکزی و جنوبی نام آن “پاک تا پاک” بود، در پرو “تلاچیتلی”، در مکزیک “آستک‌ها این ورزش را انجام می‌دادند”، در آرژانتین هم گّله دارها به نام “پاتو” آن را انجام می‌دادند و در کانادا هم به نام “لاکراس” بود. ابداع کننده بسکتبال آقای دکتر “نای اسمیت” در ایالت “ماساچوست” در مدرسه مسیحیان بود. بسکتبال از همین ورزش “لاکراس” شکل گرفت و آقای “اسمیت” طرحی داد که با طرح دیگر دانشجویان متفاوت و بهتر بود. هدف هم این بود که تیم فوتبال آمریکایی در سالن ورزشی در رشته‌ای شبیه به فوتبال آمریکایی بازی کند.

روند کار در آن زمان برای انتخاب ملی‌پوشان و تشکیل تیم ملی چگونه بود؟

در دانشگاه و مدارس تیم داری شکل گرفت و مسابقات درونی دانشگاهی راه افتاد. سپس مسابقات باشگاهی راه افتاد و اکثر بازیکنان تیم ملی هم از درون همین مدارس، دانشگاه و باشگاه‌ها انتخاب می‌شدند. روند کار بسیار خوب بود. آموزش و پرورش نیروی پایه داشت و آن‌ها را آموزش ابتدایی می‌داد، وقتی یک مقدار تجربه کسب می‌کردند آن‌ها وارد دانشگاه می‌شدند و ۳ الی ۴ سال در لیگ دانشگاهی بازی می‌کردند و سپس به باشگاه‌ها می‌رفتند و نهایتا از آنجا به تیم ملی می‌رسیدند. اینها اتفاقات خوبی بود که در بسکتبال رخ می‌داد. این روندی که اعلام شد همین روند کشورهای پیشرفته کنونی است که در آن زمان برای ما وجود داشت و متاسفانه الان نیست. این را هم داخل پرانتز بگویم که از سال ۱۳۲۶ تا به امروز که آقای داوری رئیس شدند، ۲۲ فدراسیون داشته‌ایم.

چرا بسکتبال در غرب نسبت به شرق بیشتر رشد کرد؟

وقتی به مدال رسیدیم پشت آن‌ خوابیدیم و فکر کردیم همین‌مدال‌هاتوسعه‌می‌دهند.– یک بعد کمونیست‌ها هستند که به ورزش‌های سنگین توجه می‌کردند و در مقابل غربی‌ها به ورزش‌های گروهی و بعضا سنگین توجه می‌کردند. بسکتبال تا سال ۱۳۳۲ در جهان با هندبال یکی بود اما ۸ کشور اروپایی در آن زمان از جمله سوئیس، ایتالیا، چکسلواکی، لتونی و دیگر کشورها آمدند و اتحادیه ایجاد کردند و فیبا را شکل دادند. بسکتبال از آمریکا به اروپا آمد، اواسط و بعد از جنگ جهانی دوم که توسط افسرهای ارتشی بازی می‌شد، هیچ قاره‌ای مثل قاره سبز در بسکتبال رشد نداشته است. علی رغم اینکه اسمیت کانادایی بود. یک مرتبه اروپا رونق پیدا کرد در آن زمان و ما هم به اروپا نزدیک بودیم. البته بعضی کشورهای اروپایی مثل لیتوانی، صربستان، لتونی، استونی و اوکراین استعداد فیزیکی دارند. بسکتبال ابتدا استعداد فیزیکی، بعد علم و بعد توسعه می‌خواهد. انگلیس بسکتبال چندانی ندارد اما از زمینه باشگاهی سعی در توسعه دارند. اسپانیا اما کشوری است که فوتبال را بیشتر مد نظر داشت. من اسپانیا رفته‌ام و سال ۵۵ مربی تیم ملی بودم که ما را به جزایر قناری دعوت کردند تا در یک سمینار مربیگری شرکت کنیم. مربیان بسیاری را دعوت کرده بودند و اسپانیا از آن روز پایه‌ریزی کرد. ۱۵۰۰ مربی بسکتبال را به کلاس‌ها آوردند تا از کارهای پایه استادان آمریکایی بهره ببرند. برنامه‌ریزی کرده و بهره بردند.

 آیا بعد استعداد در ایران وجود دارد؟

ما متاسفانه توجه نمی‌کنیم. به عنوان مثال، الان شهر کرد چیزی حدود ۵ – ۶ نفر را به تیم ملی داده است. من تحقیق کرده‌ام، در این بخش کشور به کشاورزی و دامداری مشغولند، اما ژنتیک افراد آنجا جوری است که تیرانداز خوبی هستند و همه بازیکنان سه امتیازی زن ما هم از آنجا هستند. جمشیدی، اللهیار و … از جمله این نفرات هستند که خوب شوت می‌زنند.  بازیکنانی که به المپیک رفتند ۳۰ درصد شهر کردی بودند. با این وجود شهرکرد الان لیگ ندارد و متاسفانه توجه نمی‌کنیم. پایگاه‌ها باید تقویت شوند. تبریز قبلا خوب بود، گرگان الان خوب است، مازندران در حال خوب شدن است. در دهه چهل همدان، گیلان و کرمانشاه هم استعدادهای خوبی داشتند.

 افراد تأثیرگذار بسکتبال از چه بخشی آمدند؟

در گذشته افراد برجسته از دانشگاه می‌آمدند و وقتی کسی از دانشگاه می‌آمد همه از او تبعیت می‌کردند، چون بسکتبال با علم همراه است. علم بسکتبال نیاز دارد تا ما تحصیلات عالیه داشته باشیم. در گذشته ما ارتباط خوبی با ترکیه، سریلانکا و پاکستان داشتیم. این را هم داخل پرانتز اعلام می‌کنم که بسکتبال از طریق پاکستان وارد ایران شد اما مستشاران نفتی نقش قوی در معرفی این ورزش داشتند و عنصر اصلی گسترش آن معلمین مدارس بودند که با عشق و علاقه کار کردند. در گذشته اتفاقات شیرینی رخ داد که ما آن‌ها را پیگیری نکردیم. وقتی به مدال رسیدیم پشت آن‌ها خوابیدیم و فکر کردیم همین مدال‌ها توسعه می‌دهند. مشکل سنجی نکردیم، استعدادیابی نداشتیم و فرهنگ رشته‌ها را هم با استفاده از نیروهای متخصص بالا نبردیم.

قبل از بازی‌های آسیایی تهران تیم ملی در چه رویدادهای معتبری شرکت می‌کرد؟

در آن زمان جام “سنتو” شرکت می‌کردیم که بعضی مواقع هم قهرمان شدیم، اما من آن موقع بازی نمی‌کردم. در تورنمنت‌های ترکیه هم شرکت می‌کردیم. دهه چهل باشگاه‌های خوبی مثل تاج‌، دارایی، عقاب، بوستان، دخانیات، پهلوی، هما و باشگاه‌های دیگری بودند که همگی در بسکتبال فعال بودند اما چون مثل الان ارتباطات زیاد نبود و اتفاقات بروز را دنبال نمی‌کردیم، بسکتبال ما درجا می‌زد. خود دانشکده نظامی و افسری سالن بسکتبال داشت و تیم داری می‌کردند، باشگاه‌های دیگری مثل تاج که بعدا توسط من استقلال شد هم  به بسکتبال توجه می‌کردند.

برسیم به بازی‌های آسیایی تهران که خود شما در برگزاری آن نقش پر رنگ و بسیار زیادی داشتید.

هدف این بود که المپیک در تهران برگزار شود. من جزو گروه هفت نفره برگزاری بازی‌ها بودم و آقای داود نصیری رئیس ما بود. آقای نعمتی در والیبال، گنجی در سالن ۱۲ هزار نفری، کیان‌فرد در استخر، علی‌اکبری در ۱۰۰ هزار نفری و بنده هم در بسکتبال بودم. هفت نفر بودیم، اما افراد شاخص رشته‌های مختلف مثل کشتی، شنا، دوومیدانی، وزنه برداری و دوچرخه سواری به ما کمک می‌کردند. سال ۱۳۴۸ بود که تیمسار خسروانی ریاست سازمان تربیت بدنی را بر عهده داشت، کلنگ بازی‌های آسیایی را در همین جایی که استادیوم آزادی هست زدند. از دانشگاه صنعتی تا ایران‌خودرو، از کَن تا اَرج بیابان بود و حتی یک آجر هم نبود. ما از حدود شش ماه قبل بازی‌ها مستقر بودیم؛ از ساعت هفت و نیم صبح که یک ماشین ما را به محل استادیوم می‌برد تا عصر که ما را برمی‌گرداند. چالش بسیار بزرگی بود که در سال ۱۹۷۴ بازی‌های آسیایی را برگزار کنیم.

با برگزاری بازی‌های آسیایی تهران بود که دنیا فهمید ایران چه استعدادی در برگزاری و اجرای هر کاری دارد. قبل از بازی‌های آسیایی تهران مسابقات به صورت تجمعی نبود. همه نیروهایی هم که به کار گرفته می‌شد ایرانی بودند و هیچ فرد، گروه یا سازمان خارجی دخالتی نداشت.تحول بسکتبال ایران از همین بازی‌های آسیایی بود که دختران شرکت کردند و بهتر از پسران نتیجه گرفتند. یادم است که تدارکات بسیار خوبی هم داشتیم و تیم ما دور خاورمیانه زد و مربی “هیرالیا” اهل مجارستان بود. در زمان ریاست تیمسار “صادقی” بود، اما متاسفانه تیم مردان نتیجه مطلوبی در بازی‌های آسیایی نگرفت و هفتم شدیم. البته چون کره حذف شد ما هفتم شدیم. خانم‌ها چهار بازی سنگین داشتند و پنجم شدند. توفیق خوبی بود که زنان در ورزش شرکت کردند. خصوصا در بخش شمشیر بازی.

تحول عظیم ورزش آسیا

بازی‌های آسیایی تهران تحول عظیمی در ورزش آسیا ایجاد کرد. همین کشور چین را اجازه نمی‌دادند آن موقع در میادین بین‌المللی شرکت کند، اما ایران پای آوردن چین ایستاد و این تیم را به بازی‌های آسیایی وارد کرد. خیلی از کشورها مثل اندونزی به همین واسطه نیامدند و می‌گفتند چین کمونیست است. عراق و عربستان هم نیامدند و باقی کشورها هم ورزش نداشتند. افغانستان فقط نماینده داشت. پاکستان اما در رشته‌های مختلف آمد. در عرض ۱۸ ماه استادیوم آزادی ساخته شد. از خاک برداری تا صد هزار نفری که روی کار آمد من آنجا بودم. یادم است که فرمان‌فرمائیان صد هزار نفری، استخر و ۱۲ هزار نفری را ساخت.

نقشه محوطه و خود پنج سالن را از المپیک مونیخ، پسر تیمسار حجت آورد که استفاده کردند. قرار بود بسکتبال در امجدیه باشد تا اینکه سالن آزادی فعلی آماده شد. صبح زود بود تیمسار حجت رییس دفتر وزیر نفت و رییس روابط عمومی نفت بود که گاهی کمک می‌کردند. در سالن بودم گفتند یکی از این سالن‌های امجدیه را باید به بدمینتون بدهیم که گفتند پس یکی از سالن‌های پنج سالن را برای بازی‌های آسیایی بگیرید که در آن زمان من اینجا (سالن آزادی) را ساختم. در آن زمان اسم سالن افراسیابی هم این نبود و سالن مهران بود که رئیس تربیت بدنی بود. وقتی خبرنگار افراسیابی شهید شد نام او را گذاشتند.

وقتی دنیا به توانایی ایرانی‌ها پی برد

با توجه به برگزاری بازی‌های آسیایی تهران بود که دنیا فهمید ایران چه استعدادی در برگزاری و اجرای هر کاری دارد. قبل از بازی‌های آسیایی تهران مسابقات به صورت تجمعی نبود، ورزشکاران را در آسایشگاه‌ها و خوابگاه‌ها اسکان می‌دادند اما بعد از بازی‌های تهران تحولی ایجاد شد که اصلا قابل درک نبود. البته حمایت مردم هم رخ داد و برای ما هم عجیب بود. هتل “کنتیناتال”، شرایتون و هیلتون برای سران کشورهای خارجی بود. به رسانه‌ها بسیار توجه می‌شد و یک مرکز سانترال برای خبرنگاران بود. در همین زمین هتل المپیک یک سالن بسیار بزرگ برای استراحت خبرنگاران و تغذیه آن‌ها بود. اولین تل فکس کامپیوتری آنجا رخ داد، تلفن بود اما نه مثل الان.

مرکز خوابگاه‌ها در دهکده المپیک بود که رنگ آجر ساختمان های آن هم قرمز است.از فرودگاه تا فرودگاه تیم‌ها را تحویل گرفته و تحویل می‌دادیم. همه چیز جای خودش بود. مثلا وقتی مسابقات بسکتبال که تمام می‌شد، گروه تشریفات همه کارهای اهدای مدال را خودش جداگانه انجام می‌داد.

آیا از افراد یا گروه‌های خارجی برای میزبانی مناسب استفاده شد؟

– خیر، همه ایرانی بودند و هیچ نیروی خارجی نبود. تنها نماینده فدراسیون‌ها نظارت می‌کردند. شخصی مثل داود نصیری استاد این کار بود چون بارها سفرهای خارجی رفته بود. آدم مدیری بود که بسیار جدی کار می‌کرد و خیلی کمک کننده بود. جعفریان ۲۸ سال مدیر کل خراسان بود و در انجام میزبانی کمک می‌کرد. یا به عنوان مثال از اصفهان آقای تاکی بود. مدیران بسیار لایق داشتیم که تمام رمز و رموز کار را ارائه می‌کردند.

برنامه‌ریزی و شایسته سالاری باشد ایرانی استعداد بسیار بالایی دارد. در بازی های آسیایی یکی مثل تیمور غیاثی قهرمان پرش ارتفاع شد و کسی فکر نمی‌کرد. ما برگزاری مراسم افتتاحیه و اختتامیه را در تربیت بدنی شهربانی انجام دادیم. توجه خاص مسئولان به برگزاری، اهم کار  آن روز بود. یادم می‌آید وقتی استادیوم ۱۰۰ هزار نفری که ساخته شد، دستور دادند تمام استادیوم را مملو از نیروی نظامی کنید. گارد نظامی آن زمان سوت می‌زد و میگفت همه یکباره به سمت‌ درها هجوم بیاورند تا تست کنند که اگر هواداران به سمت استادیوم هجوم بیاورند آیا مدیریت بحران خوبی صورت می‌گیرد یا خیر؟ دقیق یادم است که دور اول تایم گرفتند که زمان مدیریت بحران ۱۷ دقیقه شد، دور دوم ۱۴ دقیقه و دور سوم ۹ دقیقه. همه چیز طرح داشت و همه چیز منظم بود. حتی یک برگه کاغذ کم نمی‌آمد.

 از بغل در خروجی مجموعه آزادی یک تونل هست که از زیر استخر و سالن ۱۲ هزار نفری می‌گذرد و به استادیوم ۱۰۰ هزار نفری می‌رسد. این راه فقط برای این بود که اگر یک روزی جمعیت به استادیوم بیایند، مشکلی رخ دهد و جا نباشد که خودروی امدادی برسد، یک ماشین جیپ بتواند از این تونل حرکت کند که همین الان هم کار می‌کند.من بعدها ۱۰ – ۱۲ سال معاون استادیوم آزادی بودم ، همین الان از بغل در خروجی مجموعه آزادی یک تونل هست که از زیر استخر و سالن ۱۲ هزار نفری می‌گذرد و به استادیوم ۱۰۰ هزار نفری می‌رسد. این راه فقط برای این بود که اگر یک روزی جمعیت به استادیوم بیایند، مشکلی رخ دهد و جا نباشد که خودروی امدادی برسد، یک ماشین جیپ بتواند از این تونل حرکت کند که همین الان هم کار می‌کند.

 اینکه تونل مد نظر شما برای روزهای جنگ هسته‌ای ساخته شد، درست است؟

به هیچ عنوان، اصلا برای جنگ و چنین موضوعاتی نبود، اصلا بحث جنگ مطرح نبود. انتظامات اولیه دست ژاندارمری بود، سپس دست نیروهای دیگر بود. مگس نمی‌توانست روی استادیوم حرکت کند. شاید بگویند آن زمان امکانات کم بود، اما در چند میدان اتوبوس گذاشتند تا مردم راحت رفت و آمد کنند و اصلا مشکلی پیش نیامد. بوفه‌هایی داخل استادیوم بودند که همه چیز داشتند و هیچکس نیاز نداشت چیزی با خودش بیاورد. همه چیز فراهم بود و الان هم آثار این بوفه‌ها که خراب کردند وجود دارد. من بارها دیدم که جمعیت در استادیوم مالا مال بود.

حتی برای سالن‌ها که تماشاگر می‌آمد، آقای پهلبد رئیس فرهنگ و هنر به تازگی از نوشابه‌های کن وارد کرده بود و به هر استادیوم می‌دادند تا تماشاگران استفاده کنند. ما ۲ یخچال صندوقی داشتیم که هر روز صبح ۱۸۰۰ تا می‌گرفتیم. از صابون داخل دستشویی تا حوله و … ،  از خارج هم اجناس مختلف وارد می‌کردیم.الان در استادیوم آزادی زیر سقف جایی که استقلالی‌ها می‌نشینند انبار هست، آن‌جا می‌توان اندازه ۱۰۰تا ماشین ۱۰ تن اجناس گذاشت و ما آن‌جا را انبار کرده بودیم. سالن ۵۰۰ توپ تاچیکارا و دو دستگاه هیدرولیک بسکتبال داشت. ۱۰۰ هزار تومان هم بودجه داشتیم که باید کف سالن پارکت می‌شد و کارهای جزئی دیگر. انقدر این میزبانی انعکاس پیدا کرد که باورمان نمی‌شد. برای اولین بار عکس رنگی مخابره شد که البته کم بود در آن زمان.هاشمی‌طبا گفت برای مسابقات والیبال کف سال ۱۲ هزار نفری را بکنند و دوست من که مسئول آنجا بود گفت نمی‌شود چون شبکه برودت هست و خراب می شود. گوش نکردند و کف سالن را کندند که گاز بالا زد و خراب شد

– رادیو و تلویزیون هم خیلی کمک کردند. همه پخش زنده‌ها برای رشته‌های مختلف منظم صورت می‌گرفت، هم رادیو و هم تلویزیون. تلویزیون سانترال داشت. دقیق یادم است که آقای فرشید رمزی کارگردان تلویزیون بود و سالن‌ها پخش زنده بود. رادیو هم عطا بهمنش پای کار بود. مانی خدابخشیان، ایرج ادیب‌زاده، اینانلو و روشن‌زاده هم بودند.  همگی زحمت کشیدند. تلویزیون بسکتبال و والیبال را زنده پخش می‌کرد، اما الان برای یک پخش زنده ساده مکافات داریم. آن زمان تربیت بدنی برای پخش زنده تلاشی نمی‌کرد.

هویدا هر روز بازی‌های آسیایی در سالن بسکتبال بود. در فینال اسرائیل با ژاپن بازی داشت و ساعت ۱۰ صبح بود. ما ۳ هزار بلیت از حسابدار بازی‌ها گرفتیم که قیمت هر کدام پنج تومان بود. کمی گذشته بود که از گیشه به من زنگ زدند و گفتند بلیت‌ها تمام شد. وقتی پرسیدم چگونه این اتفاق رخ داده است،‌ گفتند یک نفر آمد پول همه ۳ هزار بلیت را نقدی داد و رفت. اصلا فکر نمی‌کردیم اینطور شود. گفتیم سه هزار بلیت دیگر بگیرد که یک دقیقه بعد باز هم گفتند همه بلیت‌ها را همان فرد خریده است. برای سه هزار تای سوم دستور دادیم درهای ورزشگاه را باز کنند تا هواداران رایگان وارد سالن شوند، چون نمی‌شد مسلمان‌ها را راه ندهیم. بعدا متوجه شدیم که باتمان قلیچ برای یهودی‌ها بلیت می‌گرفت.

چرا در سالن ۱۲ هزار نفری بسکتبال برگزار نمی‌شود؟

می‌شود برگزار کرد، فدراسیون‌ها توان پرداخت اجاره ندارند. در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ برای یک زمین ۴۰ در ۴۰ از روسیه پرتابل خریدند. من این زمین را بعد از انقلاب برای بسکتبال قهرمانی کشور استفاده کردم. در آن زمان من معاون آزادی بودم. البته در این سالن باید اسکوربورد بسکتبال را به صورت پرتابل گذاشت تا استاندارد بین‌المللی شود. همچنین باید استیج و پله‌های کنار زمین را پر کند که در قدیم وجود داشت. بازی‌های آسیایی هم همینطور بود و حتی در سالن ۱۲ هزار نفری پاتیناژ برگزار می‌کردیم. همین الان هم امکانات پاتیناز هست. ۱۰ سانت کف سالن بتن آرمه است و زیر آن شبکه‌های برودت است. یکبار قرار بود والیبال برگزار شود و هاشمی‌طبا رئیس سازمان ورزش بود که ناظران گفتند باید میله والیبال درون زمین قرار بگیرد. هاشمی‌طبا گفت اینجا را بکنید و دوست من که مسئول ۱۲ هزار نفری بود گفت نمی‌شود چون شبکه برودت هست و خراب می شود. گوش نکردند و کف سالن را کندند که گاز بالا زد و خراب شد. مجبور شدند آن‌جا را بستند و راه حل دیگر پیدا کردند.

این سالن ۱۲ هزارنفری از نظر معماری و بهره برداری در دنیا نمونه بود. اینجا را پیست اسب سواری کردند، گلخانه کردند و حتی فروشگاه هم شد. کشتی و والیبال هم کردند. فیلیپین سالن ریزالت داشت، اما الان ۲۰ هزار نفری ساختند. آن‌ها ساختند و ما هنوز هم سالن جدیدی نساخته‌ایم. فضا داریم ولی نساختیم. در ضلع شرقی استادیوم صد هزار نفری پارکینگ لازم برای ۱۰۰۰ اتوبوس دو طبقه بود و پارکینگ سواری‌ها هم در ضلع غربی بود، اما الان پارکینگ‌ها را به فدراسیون‌ها دادند که کار غلطی بود. بیخودی پارکینگ نشده بود، الان ماشین‌ها در خیابان‌های اطراف پارک می‌کنند که اتفاق بدی است که در دوران مدیریت آقایان رخ داد. همانطور که گفتم از دانشگاه صنعتی تا ایرانخودرو و از کَن تا اَرج برای میزبانی المپیک ۸۸ بود که فرصت نشد. بازی‌های آسیایی تمرینی بود برای میزبانی المپیک. فقط زمین را در نظر داشتیم و برنامه‌ریزی‌ها هنوز صورت نگرفته بود. می‌خواستیم برنامه‌ریزی کنیم و توانایی اجرا هم داشتیم. در همان بازی‌های آسیایی از فرودگاه تیم‌ها را تحویل می‌گرفتیم و در فرودگاه تحویل می‌دادیم. اصلا چیز عجیب غریبی بود که کسی فکرش را هم نمی‌کرد.

بازی‌های آسیایی تهران نقطه عطفی برای همه رشته‌ها بود و بسکتبال هم همینطور. خانم‌ها برای اولین بار شرکت کردند. پس از انقلاب فعالیت بسکتبال از سال ۶۲ شروع شد. آقای شاه‌حسینی از طرف دولت رئیس تربیت بدنی شد و حسین فکری هم کنارشان بود که هر دو فوت کردند. بعد از انقلاب اولین مسابقاتی که قرار شد تیم ملی بسکتبال برود جام ریاست جمهوری ترکیه بود. در اردو بودیم و قرار شد دو سه روزه اعزام شویم که به یکباره مصطفی داودی رئیس تربیت بدنی گفت نباید بروید جنگ است، اما چون از چین به خوبی در بازی‌های آسیایی پذیرایی شد، ما اولین تیم بودیم که به چین رفتیم و من سرمربی بودم.

در چین دو سه بازی تدارکاتی داشتیم و از آنجا به هنگ‌کنگ اعزام شدیم. استقبال شایانی از ما شد. حتی وقتی به فرودگاه رسیدیم نفری یک پاکت به ما دادند که داخل آن‌ها ۷۵ یوان قرار داشت، چینی که در آن زمان یک سیستم مائویی سخت داشت. اصلا نمی‌شد آنجا یک خرید ساده هم کرد ولی به ما چنین امتیازی دادند. این پول را به ما دادند که اگر چیزی خواستیم بخریم، بدون اینکه از ما برگشتی بخواهند. در سه ایالت کانجو، شانگهای و پکن بودیم و سپس به کانتون رفتیم. در مهمانی‌هایی که برای ما برگزار می‌کردند، غذایی که چندین برابر یک تیم بود سرو می‌کردند اما ما نمی‌توانستیم بخوریم و مجبور بودیم چیزایی مثل نان لواش و کنسرو بخوریم که با خودمان برده بودیم.

ما در هنگ کنگ بازی‌های بسیار خوبی انجام دادیم، فقط به چین باختیم و برای اولین بار پنجم آسیا شدیم. دلیل پنجمی ما هم این بود که در گروه خودمان دوم شدیم. عرضی باید بازی می‌کردیم و همه تیم‌ها را بردیم، از جمله اردن. جای پیشرفت نداشتیم که بالا برویم، اگر جدول بازی‌ها جور دیگری بود شاید سوم هم می‌شدیم. تحول بزرگی رخ داد. بعد از انقلاب کم کم به ورزش‌ توجه شد و شرایط هم فرق کرد. تاسیساتی هم در استان‌ها ساخته شد، اما برای اینکه تیم ملی برابر قدرت‌های دنیا شرافتمندانه و پر قدرت بازی کند امکانات خوبی نداریم و به حد مناسب و ایده‌آل توجه نشد.

تیم‌هایی مثل ژاپن، عربستان، کره و چین که در بازی‌های آسیایی تهران شرکت کردند و بسیاری از کشورهای عربی مثل امارات، قطر و … که اصلا نبودند، تاسیساتشان مثل ما نبود و ما به رخشان می‌کشیدیم. اما الان آن‌ها پیشرفت کرده‌اند و ما در همان زمان هستیم و بدتر شده‌ایم. از سالن بسکتبال سال ۱۹۷۴ بازی‌های آسیایی استفاده‌ می‌کنیم. سالن آزادی آن زمان ۳ هزار نفر ظرفیت داشت و الان صندلی گذاری شد و ۱۵۰۰ نفر ظرفیت دارد. این امکانات استاندارد سطح سه جهان هم نیست. کشورها پیشرفت کردند و ما نه. هنگ کنگ الان سالن ۲۰ هزار نفری دارد و ما همان سالن ۵۰ سال قبل را داریم. ما در چند بعد کوتاهی کردیم. امکانات به اندازه علایق و طرفداران نیست، منابع انسانی خوبی داریم ولی برنامه کشف و شایسته سالاری نداریم. در همه رشته‌ها کسانی داریم که می‌توانند فدراسیون‌های جهانی و آسیایی را مدیریت کنند، اما کشورهایی هستند که با برش مالی نفرات خود را وارد می‌کنند.

لطمه‌ای که ورزش ایران در زمان مصطفی داودی خورد بی سابقه است. او یکسری معلمین‌ ورزشی مدارس را رئیس فدراسیون‌ها کرد و شخصیت فدراسیون‌ها را زیر سوال برد و کوچک کرد. غفوری‌فرد از وزیر و وکیلان استفاده کرد اما این‌ها هیچکدام نمی‌تواند آنطور که‌ مورد توجه جهان است باشد. باید شایسته سالاری شود و همه فدراسیون‌ها مستقل و خارج از نظر دولت کار کنند، صرفا زیر نظر فدراسیون‌های جهانی. قبل انقلاب نظامیان آمدند و شخصیت‌هایی هم بودند که مثل نظامیان بودند. یادم است که تربیت بدنی تیمسار امجد را بالای سر خود داشت و ایشان پرچم دار گارد جاویدان بود که فرد درشت اندامی بود، هشت ماه نشست و کاری نکرد. اعتراض کرد که ورزش کار من نیست (باخنده). حتی تیمسار راسخ را که رئیس پلیس تهران بود سرپرست امجدیه گذاشتند که لطمه زد. اما تیمسار مکری به فوتبال کمک کرد.

مدیریت منابع انسانی چه زمانی خوب بود؟

بعد از انقلاب ورزش‌ گسترش خوبی داشت، اما هیچوقت سرمایه گذاری به نسبت علاقه‌مندی‌ها نشد. در بسکتبال هم همینطور بود. در فوتبال فقط یک استادیوم خوب در تهران داریم، شنا همینطور، دوومیدانی هم فقط یک عدد زمین در مجموعه آفتاب است. اگر فردی بخواهد از اسلامشهر به مجموعه آفتاب برود کل انرژی، زمان و … او به هدر می‌رود و بیخیال ورزش می‌شود. پیشرفت داشتیم اما توسعه زیر ساخت نداشتیم.

 اصل “تربیت بدنی رایگان” در قانونی اساسی چقدر موثر بود؟

شعار بود و اتفاقی نیفتاد. آموزش و پرورش ما بزرگ‌ترین نیروی خلاق را برای ورزش‌ دارد، اما برای سیزده میلیون‌ جمعیت دانش آموز با این امکانات نمی‌توان کار خاصی کرد. هر کسی هم هست از روی علاقه‌مندی است. این شرایط کفاف ۸۵ میلیون جماعت نیست. اگر می‌خواهیم مثل جهان پیش برویم اول آموزش و پروش باید مورد توجه باشد، سپس دانشگاه‌ها و بعد باشگاه‌ها. همه دنیا لیگ دانشگاهی دارند. ما به این اتفاقات توجه نمی‌کنیم، اصلا زمین‌های ورزش نداریم در مدارس. باید ساختارها اصلاح شود و از کشورهای پیشرفته الگو برداری کنیم. ورزش حرفه‌ای از نظر اقتصادی به دولت هم کمک می‌کند، همین مسابقات NBA حدود ۳۰ تیم دارد که هر تیم قبل از بستن قرارداد مالیاتشان را به دولت می‌دهد، اما ما برعکس کل جهان از دولت برای ورزش پول می‌گیریم.

 شما نقش پررنگی در حفظ باشگاه استقلال داشته اید. با وجود پا فشاری حسین فکری برای منحل کردن باشگاه تاج، شما و مرحوم منصور پورحیدری نقش اساسی در حفظ این باشگاه داشتید. در این مورد نیز صحبت کنید.

در آن زمان آقای شاه‌حسینی رئیس سازمان تربیت بدنی شد و حسین فکری هم کنار او بود تا ورزش ایران را سازمان بدهند. آقای شاه‌حسینی فرد ورزشی بوده و با من آشنا بود چون او در گذشته ریاست باشگاه بوستان را نیز بر عهده داشت و به همین واسطه من را می‌شناخت. او از من دعوت کرد تا باشگاه تاج را اداره کنم و بنده هم قبول کردم. آقای فکری مخالف بود، ولی با من نیز رفاقتی داشت که گفت چون تو آنجا هستی من دیگر مسئله‌ای ندارم. به هر حال در آن زمان باشگاه تاج به دلیل شرایط خوبی که داشت با مخالفان زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد. اکثر مخالفان نیز افرادی بودند که از گذشته می‌خواستند این باشگاه را نابود کنند و از بین ببرند. خدا خواست و با تلاش‌های من و افرادی چون پورحیدری این باشگاه بزرگ و ریشه‌دار در ورزش کشور حفظ شد.

طبق شنیده‌ها شما نقش پر رنگی در آشنایی و ازدواج خانم فریده شجاعی با مرحوم منصور پورحیدری داشته‌اید. در این مورد صحبت کنید.

من با منصور خیلی صمیمی بودم، رفت و آمد خانوادگی داشتیم و او شاگرد من بود. خود فریده شجاعی و خواهرش الهه شجاعی نیز در تیم بسکتبال تاج بودند که آن‌ها را می‌شناختم. منصور از من خواست تا این موضوع را با مادرش در میان بگذارم تا برای خواستگاری بروند. هم‌چنین بنده این موضوع را با فریده شجاعی در میان گذاشتم که او نیز از من خواست تا این مسئله را با خانواده‌اش در میان بگذارد. ۲۴ یا ۴۸ ساعت بعد بود که خانم فریده قبول کرد منصور و خانواده‌اش برای خواستگاری نزد آن‌ها بروند.

به هر حال هم فریده و هم منصور هر دو از ورزشکاران باشگاه تاج بودند و برای انجام تمرینات در باشگاه حضور پیدا می کردند. شرایطی وجود داشت که منصور و او همدیگر را دیده بودند.

پس از آن که باشگاه تاج حفظ شد، چگونه اسم استقلال را برای این باشگاه انتخاب کردید.

اسم استقلال را شخص خود من انتخاب کردم، چون استقلال وابستگی به هیچ ارگان دولتی و تشکیلاتی نداشت و الان هم اگر اجازه بدهند ندارد. استقلال هم امکانات خوبی داشت، هم زیر ساخت کافی داشت و دارای تاسیسات خوبی است که کاملا مستقل می‌تواند خودش را حفظ کند. ۲۱ فروردین ۱۳۵۸ بود که من این نام را به شاه‌حسینی رئیس وقت سازمان ورزش دادم. البته من نام‌های «آزادی» و «تختی» را هم انتخاب کرده بودم که گفتند نمی‌شود. آزادی نام استادیوم بود و تختی هم که برای ورزش‌های زورخانه‌ای بود. این نام را به هیات دولت بردند و در هیات دولت مصوب شد که نام باشگاه تاج از آن پس استقلال شود. دوچرخه سواران، تاج و استقلال هر سه یک باشگاه هستند.

برخی‌ می‌گویند باشگاه تاج کاملا جدا از استقلال فعلی است. این موضوع صحت دارد؟

همه این افراد اشتباه می‌کنند. باشگاه دوچرخه سواران از سال ۱۳۲۴ تاسیس شد و وقتی تیم فوتبال این باشگاه در مسابقات افغانستان اول شد، شاه به تیم فوتبالی که آنجا بود گفت شما که تیم فوتبال هستید، پس چرا نام تیم را دوچرخه سواران گذاشته‌اید. پس از آن تیمسار «خاتم» پیشنهاد می‌کند اسم این باشگاه را تاج بگذارند. پس از آن هم فعالیت باشگاه تاج ادامه داشت تا اینکه نام استقلال را روی آن گذاشتیم. دلیل انتخاب این نام، تاسیسات، امکانات و بی نیازی این باشگاه نسبت به هر ارگان دولتی بود. وقتی من این نام را مطرح کردم نفراتی چون بهرام صحت قائم مقام، پورحیدری، جلالی، پدر آقای روشن و … هم بودند که پیشنهاد کردیم هرکس به طریقی صحبت کند و نظر خود را اعلام کند. می‌خواستیم یک نام مورد علاقه همه باشد و کسی توهین نکند، مثل همین الان که استقلال همیشه در یاد مردم به عنوان یک نام زیبا است.

قبل از انقلاب باشگاه تشکیلات بسیار سازمان یافته و گسترده داشت. تاج شعبات مختلفی برای رشته‌های مختلف در هر دو بخش زنان و مردان داشت. در همه رشته‌ها نیز شاخص بود و نفرات با استعداد و توانمندی را به تیم‌های ملی مختلف معرفی کرد که در سطح جهانی و المپیک مدال آور و سرآمد شدند. موفقیت‌های تاج باعث زیاد شدن مخالفان شد. حتی پیش از انقلاب گروهی توده‌ای مخالف تاج بودند و عواملی این چنین باعث مخالفت بود و سعی داشتند این باشگاه بزرگ را از بین ببرند، چرا که رقیب باشگاه‌های دیگر بود. نظام بسیار قوی داشت و تعداد شعبات هم زیاد بود. تاج در کشورهایی چون ترکیه‌ و بحرین هم شعبه داشت. همین الان هم تاسیسات و امکانات استقلال از نظر مالی قیمت ندارد. اگر دارایی‌های باشگاه را به خودش برگردانند هیچ نیازی به دولت ندارد.

می‌توانید به چند مورد از این امکانات اشاره کنید؟

همه این مواردی که می‌گویم برای باشگاه است که از آن گرفته‌اند. اولین مورد ساختمان مرکزی باشگاه واقع در پارک امین‌الدوله است که امکانات خوبی دارد. مجله تاج بود که الان در اختیار یکی از ارگان‌ها است. فروشگاه‌های مختلف در استان تهران که الان دراختیار ندارد. باشگاه تنیس در ونک، باشگاه دیهیم، باشگاه افسریه، باشگاه نازی آباد و باشگاه‌ حجاب که مخصوص زنان بود. تاسیسات اردوگاهی در کرج که اول جاده چالوس است. زمین فوتبال قنبرآباد که پایین فرودگاه مهرآباد است و … همگی برای تاج بود. در چهار راه کالج چندین فروشگاه بود که الان در اختیار باشگاه نیستند و باید به آن برگردانده شوند. حتی پمپ بنزین تاج در خیابان تاج سابق که الان نام آن تغییر کرده است. باشگاه ۴۴ مورد امکانات زمین، باغ و تاسیسات دیگر داشت که همگی در اختیار باشگاه بود. شعبات مختلفی در شهرستان‌ها هم بودند که همه آن‌ها را از باشگاه گرفته‌اند و در حقیقت باید به باشگاه بازگردانند.

اگر بر اساس موقعیتی که نسل طلایی ایجاد کرد، فعالیت‌های ما هم بروز می‌شد باز هم موفق می‌شدیم. متاسفانه در بحث زیر ساخت، امکانات و … پیشرفت نداشتیم و پشت همان مدال‌ها خوابیدیم. بسکتبال جای خود را به والیبال داد و دلیل آن توجه یزدانی خرم به پایه‌ها و استعدادیابی در والیبال بود.

 تحول بسکتبال بعد از  دهه ۸۰ رقم خورد؟

یک نیرویی که بخواهد در بسکتبال از صفر به مرحله بازی برسد، ۷ سال طول می‌کشد. برخی می‌گویند اتفاقی بود و برخی می‌گویند دوران آقای غضنفری تحولات رخ داد. زمان آقای غضنفری تحولی در آموزش ایجاد شد و یکسری بازیکن رشد کردند. یک گروه توسط آقای فتحی و مهندس گرامیان برای برنامه ریزی بلند مدت، کوتاه مدت و میان مدت تحت نظر قرار گرفتند تا آنها بازیکنان را به صورت فراخوان استعدادیابی کنند. ما از مدارس این کار را نکردیم، ولی در برخی استان‌ها مثل تبریز، اصفهان و شیراز رخ داده بود. بیشتر به صورت فراخوان صورت گرفت. به عنوان مثال “بابک نیکو” داور بین‌المللی که در المپیک ۶۴ رم هم قضاوت کرده بود، در مدارس تهران این کار را کرد و پایگاه بسکتبال زده بود. ما استعداد داریم، ولی مسیر شکوفایی نداریم و باید ایجاد شود. اجازه بدهند ما در بسکتبال آسیا نفرات برجسته داریم که حتی در سطح جهانی هم موفق می‌شوند.

درباره نسل طلایی بسکتبال هم صحبت کنید.

نسل طلایی جزو پدیده‌های بسیار خوشایند برای بسکتبال بود. تا آن زمان فقط در بازی‌های آسیایی ۱۳۳۰ برنز گرفتیم، مدال جام سنتو و … هم داشتیم، اما در بازی‌های آسیایی ۲۰۰۶ قطر مدال برنز گرفتیم که اولین مدال بعد انقلاب بود. همین مسئله باعث شد ۲۰۰۷ اول آسیا شدیم و طلا گرفتیم. البته ما ۲۰۰۴ جوانان در بنگلور هند قهرمان آسیا شدیم که زنگ بسیار خوشایندی برای بسکتبال ایران بود. ما یکی دو نیروی خلاق در جوانان داشتیم. تیم امید ما هم در همان سال در سالن آزادی قهرمان آسیا شد. ۲۰۰۷ مردان قهرمان شدیم که خارج از تصور بود. هیچکس فکر نمی‌کرد در آسیا قهرمان شویم چون ما به کره، فیلیپین، ژاپن، چین و … می‌باختیم ولی همه را بردیم. همه چیز دست به دست هم داد تا قهرمان شویم. در زمان آقای محمود مشحون اتفاقات قشنگ رخ داد. او خرداد ۸۱ شروع کرد و چهار سال کار کرد. آغاز نسل طلایی جوانان بنگلور بود که قهرمان آسیا شدند. جوانانی هم که در کویت بودند دوم شدند و خوب بود. امید هم قهرمان شد. ۲۰۰۶، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۳ قهرمان آسیا شدیم که اتفاقات خوبی بود و پشت این اتفاقات خوابیدیم. اگر بر اساس موقعیتی که نسل طلایی ایجاد کرد، فعالیت هم می‌شد ما باز هم موفق می‌شدیم. متاسفانه در بحث زیرساخت، امکانات و … پیشرفت نداشتیم و پشت همان مدال‌ها خوابیدیم. بسکتبال جای خود را به والیبال داد و دلیل آن توجه یزدانی‌خرم به پایه‌ها بود که تفکر خوبی بود.

او مربی روسی را با ۴۰۰ – ۵۰۰ دلار به ایران آورد که به مدارس می‌رفت و استعدادیابی می‌کرد. فقط نیروهای خلاق را پیدا کرد که کار قشنگی بود. در حقیقت درس بزرگی بود. بسکتبال قبل والیبال این کار را کرد، اما جدی نبود. ما در باد موفقیت‌ها خوابیدیم اما نباید یک بعد قضیه را در نظر گرفت. نیروهای تاثیرگذار، امکانات، مادیات و … همه با هم هستند. همین جواد داوری که رئیس فدراسیون شده جزو نسل طلایی است و جوان‌ترین رییس فدراسیون است که در همه عرصه‌ها فعال بوده است. بازیکن بوده و مدیریت هم کرده است. توقعات از او بخاطر کارنامه‌اش است. البته کشورهای صاحب نام برنامه‌ریزی دارند و احتیاج به کار سخت نیست. مثلا مدارس، دانشگاه، لیگ‌ها و اتحادیه‌های خود را فعال کرده‌اند، اما در ایران فعلا اینطور نیست و کار برای داوری بسیار سخت‌تر است. از طرف دیگر فدراسیون فقط ناظر است. فدراسیون ما باید کار پایه کند، تیمداری کند، آموزش را بهبود ببخشد، لیگ زن، مرد و … را سامان دهد که همگی باعث فشرده شدن کارها است. همگی نیاز به برنامه ریزی و شایسته سالاری دارد. باید در هر قسمت کار اساسی شود.

چرا برخی‌ها در اواخر دوران مدیریت مشحون، او را تخریب کردند؟

آقای مشحون و من همبازی بودیم. خانواده مشحون خانواده بسکتبالی بودند که هر سه برادر حدود نیم قرن در ورزش بسکتبال پیراهن به تن کردند. کمال مشحون در بازی‌های ۱۳۳۰ جزو تیم ایران بود که برنز گرفت و رئیس شد سال ۵۵ تا ۵۷ و محمود دبیرش بود. بعد از انقلاب محمود و من در شورایی که ایجاد شده بود با محمود مقدس‌زاده حضور داشتیم. آقای مشحون وقتی خواست رئیس شود ما ایشان را انتخاب کردیم و از شهریور ۵۸ رسما رئیس شد و ۱۴ سال بود، آن سال‌های اولیه خیلی پر بار بود و اتفاقات خوبی رخ داد. از قهرمانی جوانان، امید و بزرگسالان تا رفتن به المپیک. نقره بازی‌های آسیایی و حتی گرفتن لوح بهترین فدراسیون در حال رشد و توسعه که در ایتالیا گرفت. دو سال آخر ایشان کم کار شد و از نیروهای کمک کننده استفاده نکرد که این اتفاقات افتاد.

من فکر می‌کنم جواد داوری میتواند در کسب امتیازات آسیایی مشحون دوم بسکتبال باشد. البته در دنیا رسانه‌ها نیز برای پیشرفت هر رشته ورزشی تاثیر دارند.این دو سال رکود عجیبی در بسکتبال ایران ایجاد کرد. به نظر من هیچ رئیس فدراسیونی تا کنون شایسته‌تر از مشحون برای کسب افتخارات نبوده است. در سال‌های قبل افتخار بود که برابر فیلیپین و کره با ۱۰ و ۵ اختلاف ببازید. زمان مشحون در فیلیپین که ورزش اولش بسکتبال است در فینال آسیا با ۲۰ پوئن آن‌ها را شکست دادیم. آیدین نیکخواه‌بهرامی در بازی با قطر ۸ پرتاب سه امتیازی زد و باعث شد ما روحیه و شکل بگیریم. پس می‌شود در آسیا قدرتمند باشیم، فقط باید بهتر برنامه‌ریزی کنیم. در آن زمان ما لیگ خوبی هم داشتیم برخلاف این سال‌ها.

درباره باشگاه‌های وفادار بسکتبال نیز صحبت کنید.

ما باشگاه‌های خوبی مثل مهرام، کاله، شیمیدر و اکسون داریم که با سرمایه گذاری خود بسکتبال را رو به پیشرفت می‌برند. مهرام سرمایه گذاری خوبی در پایه‌ها می‌کند و کاله هم بی نظیر است. برای تیم‌های نوجوانان و جوانان همه هزینه‌ها را بر عهده می‌گیرند. در بابل سالن بسیار خوب ساخته و در آمل هم به این صورت است. الان مسئولان مهرام هم دست به کارهای خوبی زده‌اند. در خیلی از شهرهای اطراف تهران پایگاه بسکتبال می‌زنند. شیمیدر هم اتفاقات خوبی رقم زده است که جای تشکر دارد. البته این را در نظر بگیرید که همه هزینه باشگاه‌ها یکطرفه است و ما به آن‌ها توجه نمی‌کنیم که برای شخصیت باشگاه‌ها خوب نیست. وزارت ورزش باید توجه کند، امکانات و امتیازاتی به باشگاه‌های کمک کننده بدهد.  باید اتحادیه باشگاه‌ها را راه بیاندازیم و به عنوان مثال در راستای حمایت از آن‌ها زمین‌هایی طرح ورزشی را در اختیار این باشگاه‌ها بدهیم، یا اینکه وام‌های طولانی مدت با بهره کم به آن‌ها بدهیم تا برنامه‌های خود را توسعه دهند، اقدامی که دولت ترکیه کرد و می‌کند.

طباطبایی در دوران ریاست خود پیگیر حقوق باشگاه‌ها بود؟

من نمی‌دانم طباطبایی پیگیر بود یا نه چون در آن زمان از فدراسیون دور بودم، ولی بازوی قوی فدراسیون باشگاه‌ها هستند. الان آقای داوری از استان اصفهان آمده که سپاهان و ذوب‌آهن در آنجا سال‌ها قدرت بودند. او رئیس هیات استان اصفهان بود و همین الان از اصفهان دو تیم آورده است. من فکر میکنم داوری میتواند در کسب امتیازات آسیایی مشحون دوم بسکتبال باشد. البته در دنیا رسانه‌ها نیز برای پیشرفت هر رشته ورزشی تاثیر دارند. رسانه‌های نوشتاری، گفتاری، دیداری و … همگی نقش دارند و جایگاه خاص دارند. تاثیر یک مطلب پویای روزنامه و خبرگزاری اندازه تاثیر یک مربی است در یک تیم.

شما فعالیت رسانه‌ای هم داشته‌اید. درباره اولین تجربه گزارش خود بگویید.

من سال ۱۳۵۲ گزارشگر شدم‌ و فینال جام تخت جمشید را در استادیوم هفت تیر گزارش کردم. بازی بین تیم پهلوی تهران و پرسپولیس گرگان بود. ورزشگاه امجدیه از جمعیت پر بود و بازی نزدیک پیگیری می‌شد. مرحوم نوربخش که خیلی برای بسکتبال زحمت کشید داور مسابقه بود. یادم است که رضا نوری به روی محسن خلخالی (بهترین شوتزن ایران در دهه ۴۰) خطا کرد، زیر حلقه سمت در ورودی خواهر محسن خلخالی به همراه یکی از بازیگران زن آن زمان، آنجا نشسته بودند که وقتی خطا شد، نوربخش سوت زد و خلخالی عصبی شد. آن بازیگر زن هم فندک خود را به سمت زمین پرت کرد. رضا نوری هم هر دو پرتاب خود را گل‌ نکرد و تیم تهران اول شد. آن بازی اولین گزارش من بود.

من با ایرج ادیب‌زاده گزارش می‌کردیم. یک روز به من زنگ زدند که بیایید تا یک کاست پر کنیم. وقتی رسیدم دستگاه را کار گذاشتند و گفتند صحبت کنم که شروع کردم به توضیح دادن، همانجا دستم را گرفتند و ۴۵ سال مستمر گزارش کردم. نقش تلویزیون با پخش NBA هم بی‌نظیر بود. قبل از انقلاب بازی‌ها را به صورت تولیدی پخش می‌کردیم، بعد انقلاب هم زمان جواد متقی این کار صورت گرفت. در زمان آقای شیعه اتفاقی افتاد که لاریجانی هم نتوانست. NBA برای اولین بار پخش زنده شد، ساعت یک تا شش صبح.

درباره سختی این همه سال گزارشگری صحبت کنید.

از نظر من برای فعالیت در حرفه گزارشگری، باید به قوانین هر رشته تسلط داشت. گزارشگر نباید با نحوه گزارش و حرف‌های خود ببیننده را ناراحت و عصبی کند. گزارشگر باید توصیف کند نه اینکه قضاوت کند. من هیچگاه در این پنج دهه گزارش یکبار هم بدون مطالعه گزارش نکردم، همیشه مطالعه کرده‌ام و فقط به خودم متکی نبوده‌ام. یک گزارشگر باید علم گزارشکری داشته باشد و جامعه را تحت تاثیر قرار ندهد. گزارشگر نباید از بالا به تماشاگر نگاه کند، فنون را بشناسد و بیخودی در کار مربی دخالت نکند. ما دو کار داریم، یکی مفسر و یکی گزارشگر. مفسر حق تفسیر دارد، اما گزارشگر فقط راوی مسابقه است. گزارشگران ما دوره ندیده‌اند و متاسفانه من چند وقت پیش شنیدم یکی از گزارشگران ما وقتی شوت بازیکن به پشت حلقه رفت در کمال نا باوری گفت: فلانی شوت خود را به باقالی‌ها فرستاد! این یک اتفاق بد است. من همیشه به جوانان کمک کرده‌ام و اخیرا هم در فدراسیون طباطبایی یکسری گزارشگر خانم و آقا آوردند که توضیحاتی به آن‌ها دادم. گزارشگر برتر از بیننده نیست.

مانده‌گارترین گزارش شما کدام است از نظر خودتان؟

بازی ایران برابر آمریکا که خداحافظی کردم.

تاثیر جو رسانه‌ای بر شرایط بسکتبال ایران چگونه بوده است؟

طبیعتا رسانه نقش زیادی در گسترش بسکتبال دارد. بعضی‌ها به فنون بسکتبال نیز بسیار مسلط هستند. یک بعد پیشرفت، رسانه است و فرقی هم نمی‌کند نوشتاری باشد، دیداری باشد یا شنیداری. ما زمانی یک خبرنگار با نام حسین دستگاه داشتیم که دو سه سطر می‌نوشت، اما به قدری پیشرفت داشتیم که دیده می‌شد. باید با یک ساختار خوب پیش برویم تا این افراد مورد توجه باشند. امروز تنها مربی سهیم نیست و عوامل مختلف مثل رسانه تاثیر گذارند. افراد رسانه‌ها هم باید بدانند کجا هستند و مطلب آن‌ها چه تاثیری دارد. نباید مطالبی گفته شود که ذهنیت‌ها نسبت به بسکتبال خراب شود.

خودتان را شاگرد چه کسی می‌دانید؟

من مربی اولیه‌ام ایزدی بود، اما رشد من زیر نظر مربیان مختلف صورت گرفت. الگوی من نیز شخصی مثل محمود مشحون بود. با هم رفیق بودیم و از روی رفاقت هم دبیر او شدم. همچنین مهندس محمود عدل در والیبال و بسکتبال و بیژن قهرمانلو از انسان‌های با اخلاق هستند که با آن‌ها کار کرده‌ام. حسین اشتری هم مربی من است. در زمینه مربی خارجی هم “دان لین هان” و “واسیلیسکو” بودند.

شاگرد خلف شما چه کسی است؟

من همیشه رابطه دوستانه با شاگردانم داشته‌ام و همه رفیق من هستند. سال ۵۴ چهارده الی پانزده بازیکن ۸ تا ۱۴ ساله گرفتم و کار مینی بسکتبال کردم. از این گروه یکسری به تیم ملی رسیدند که از جمله آن‌ها حسن میرزاآقابیک، بهمن فرزانه و حسین رحمتی هستند.

اگر بخواهید یک قاب برای عمر حرفه‌ای خود انتخاب کنید چه بازه‌ای از تاریخ است؟

من دورانی که سرمربی بودم از سال ۶۱  بود تا ۷۲. به بازی‌های آسیایی و جام ملت‌ها رفتیم که بازیکنان خوبی مثل صادق‌زاده، کسایی‌پور، کمالیان، حاتمی، شاهین‌طبع، توفیق و هاشمی را معرفی کردیم و همه آن‌ها جزو افتخارات من هستند که الان در جایگاه بالایی هستند.

بازه‌ای بوده است که بخواهید آن را پاک کنید؟

با جرات و اعتماد کامل می‌گویم که من همیشه سعی کرده‌ام دیدگاهم موفقیت بسکتبال باشد نه موقعیت خودم. یک قران هم بابت مربیگری پول دریافت نمی‌کردیم قبلا چون بسکتبال حرفه‌ای نبود. بارها به فرزندان خودم هم گفتم اول عشق، مرام، دوستی و رفاقت را در نظر بگیرید چون وقتی به سن من می‌رسید قدر این حرف‌ها را می‌فهمید. من سرمایه مالی آنچنانی ندارم، اما اتفاقات زندگی من باعث یافتن رفقا و دوستان بامعرف شد. بعد از مربیگری همه به من زنگ می‌زنند و حالم را می‌پرسند که سرمایه بسیار ارزشمندی است.

همین آقای داوری بنده را کارشناس خبره معرفی کرده‌اند که من ابتدا نمی‌دانستم. همه به من زنگ زدند و تبریک گفتند که به شوخی گفتم مگر رئیس شده‌ام؟ (باخنده). گفتند داوری شما را با کیهانی، نوروزیان و ملک معرفی کرده‌اند که شما بیشترین رای را آوردید. خود جواد داوری به من گفت همه آن‌هایی که قبل از معرفی کردن اعضای هیات رئیسه توسط من از جلسه رفتند، به تو رای داده بودند. من به همه این افراد احترام گذاشته‌ام و ایشان هم به من رای داده و احترام گذاشته‌اند. باید بیشتر توجه کنم تا پاسخگوی محبت این عزیزان باشم.

 با این تجربه فوق‌العاده مدیریتی که دارید نصیحتی برای مسئولان دارید؟

باید نسبت به مردم عاشق باشند و افتخار کنند که با این مردم دوستی می‌کنند. فرهنگ بسکتبال مهم‌تر از نتیجه بسکتبال است. اگر می‌خواهیم در جامعه زندگی کنیم باید خصوصیات یک انسان را که می‌تواند دست هم نوع خودش را بگیرد را داشته باشیم. همه کسانی که مسئولیت می‌گیرند باید خدمتگزار باشند نه اینکه فکر کنند نسبت به دیگران برتری دارند. چیزی که مهم است خدمت کردن به هر نسل است. هر نسلی را سالم نگه دارید جامعه سالم می‌شود. اعتماد به نفس، پشتوانه و استواری جامعه را برقرار کنید.

الان روزهایتان چطور می‌گذرد؟

بنده تا الان  دو کتاب نوشته‌ام که یکی با نام “بسکتبال و من” است که ۴۶۱ صفحه دارد و تاریخ بسکتبال ایران است. همه چهره‌های تاثیرگذار و تیم‌های ملی در آن جمع آوری شده‌اند. یکی دیگر هم کتاب “بسکتبال پیشینه استان‌ها” است که برای ۳۰ استان شناسنامه درست کرده‌ام. اگر عمری باشد آن‌ها را راهی بازار خواهم کرد.

از کمک کمیته و وزارت برای نوشتن کتاب‌ها استفاده کرده‌اید؟

هیچ کمکی نکرده‌اند. هزینه سنگین کرده‌ام و شخصا بالای ۲۰۰ میلیون تومان برای چاپ کتاب پول دادم.

خاطره جالبی که دوست دارید را مطرح کنید.

در فینال بازیهای آسیایی تهران اسرائیل با ژاپن بازی داشت و ساعت ۱۰ صبح بود. ما ۳ هزار بلیت از حسابدار بازی‌ها گرفتیم که قیمت هر کدام پنج تومان بود. کمی گذشته بود که از گیشه به من زنگ زدند و گفتند بلیت‌ها تمام شد. وقتی پرسیدم چگونه این اتفاق رخ داده است،‌ گفتند یک نفر آمد پول همه ۳ هزار بلیت را نقدی داد و رفت. اصلا فکر نمی‌کردیم اینطور شود. گفتیم سه هزار بلیت دیگر بگیرد که یک دقیقه بعد باز هم گفتند همه بلیت‌ها را همان فرد خریده است. برای سه هزار تای سوم دستور دادیم درهای ورزشگاه را باز کنند تا هواداران رایگان وارد سالن شوند، چون نمی‌شد مسلمان‌ها راه ندهیم. بعدا متوجه شدیم که باتمان قلیچ برای یهودی‌ها بلیت می‌گرفت.

منبع: ایسنا ۱۴۰۱۰۱۲۰۱۰۷۴۸

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی

کمیته انضباطی والیبال، مهدی مهدوی را محروم کرد

کمیته انضباطی فدراسیون والیبال مهدی مهدوی کاپیتان تیم مقاومت شهداب یزد را به یک جلسه محرومیت تعلیقی محکوم کرد. روز پایانی دور برگشت مرحله یک چهارم نهایی لیگ برتر والیبال جمعه، ششم اسفند با برگزاری دو دیدار در سالن فدراسیون والیبال پیگیری شد. در این بازی‌ها تیم‌های فولاد سیرجان ایرانیان با لبنیات هراز آمل و دو تیم مس رفسنجان و مقاومت شهداب یزد به مصاف یکدیگر رفتند که این تقابل‌ها با حاشیه‌هایی همراه بود. نخستین جلسه کمیته انضباطی برای بررسی این موضوع روز دوشنبه، نهم اسفند برگزار شد و کیوان مجردی مربی و مهدی مهدوی کاپیتان تیم مقاومت شهداب یزد نیز حضور داشتند.

کمیته انضباطی در پایان به مجردی به دلیل فقدان سابقه انضباطی تذکر کتبی داد و مهدی مهدوی را هم به یک جلسه محرومیت محکوم کرد که تا پایان مسابقات لیگ سال ۱۴۰۰ به حالت تعلیق درآمد. رای صادره قطعی است.

همچنین کمیته انضباطی امیر خداوردی و امین رضوی از تیم مس رفسنجان و رضا قرا از تیم لبنیات هراز آمل را برای جلسه بعدی که ۱۶ اسفند برگزار می‌شود، احضار کرد.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی

مروری بر نحوه لژیونر شدن ورزشکاران ایران

طارمی در یکی از هیجان انگیزترین نقل وانتقالات فوتبالی به پورتوی پرتغال پیوست. یک انتقال گران و جالب که می‌تواند سرآغاز حضور بازیکنان دیگر فوتبال کشورمان در اروپا به‌خصوص پرتغال باشد. آن هم در شرایطی که مدت‌هاست ستاره‌های فوتبال کشورمان انتقال بزرگی را تجربه نکردند.

روزگاری یکی از تفریحات ما تماشا یا رصد هنرنمایی فوتبالیست‌های ایرانی در لیگ‌های معتبر فوتبال دنیا بود. ستاره‌ها یا لژیونر نمی‌شدند یا به یک لیگ معتبر می‌رفتند. بازیکنانی هم که چندان ستاره نبودند یا روز‌های آخر فوتبالشان بود به جای حضور در لیگ فوتبال کشورمان، به کشور‌های حاشیه خلیج فارس می‌رفتند تا کسب درآمد کنند. بماند که خیلی از ستاره‌های فوتبال ایران مثل مبعلی، عنایتی، کاظمیان، اولادی و… با حضور در همین تیم‌های عربی فوتبال‌شان تباه شد و به آن‌چه حق‌شان بود نرسیدند، اما حضور در لیگی مثل بوندسلیگا سخت بود و امکان نیمکت نشینی هم بالا، لیگ خودمان هم درآمد چندانی نداشت. گزینه دیگری هم وجود نداشت.

اما چند سالی است که غیر از لیگ‌های سطح اول اروپا مثل آلمان، انگلستان، اسپانیا و ایتالیا، پای بازیکنان ایرانی به لیگ‌های معمولی‌تر اروپایی مثل روسیه، پرتغال، هلند، بلژیک و حتی یونان باز شده است. هر چند تا الان حضور در لیگ‌های درجه دو منجر به یک جهش بزرگ نشده، جهانبخش با عنوان آقای گلی لیگ هلند به انگلستان رفت و نیمکت نشین شد. سردار آزمون طی پنج سال اخیر فقط در رسانه‌ها به تیم‌های بزرگ منتقل می‌شود و مشتری دارد، اما در نهایت سال بعد کماکان حضور در لیگ روسیه را تجربه می‌کند. با این حساب عجیب نیست از حضور طارمی در پورتو به وجد بیاییم. به‌خصوص این که پورتو تیم بزرگی در اروپاست و هر سال در قامت یک تیم مطرح وارد لیگ قهرمانان اروپا می‌شود. در این گزارش سراغ لژیونر‌های مطرح فوتبال کشورمان رفتیم که بعد از انقلاب حضور در تیم‌های خارجی را تجربه کردند. یک گفتگو هم با ستاره محبوب و قدیمی فوتبال کشورمان خداداد عزیزی درباره علت موفقیت یا ناکامی لژیونر‌ها داریم. با ما باشید.

مروری بر نحوه لژیونر شدن ستاره‌های قدیمی فوتبال ایران

جنگ تحمیلی و مشکلات برگزاری لیگ سراسری، حضور کم فروغ تیم ملی در بازی‌های بین المللی و برخی محرومیت‌ها اجازه نداد نسل طلایی دهه ۶۰ فوتبال ایران مثل فرشاد پیوس، احمد عابدزاده، ناصر محمدخانی، مجید نامجومطلق، شاهرخ بیانی و… در سطح بین المللی دیده شوند. با گذر زمان و از جام ملت‌های ۱۹۹۶ بود که امثال دایی و عزیزی و باقری فرصت دیده شدن پیدا کردند. مروری بر عملکرد آن‌ها داریم:

علی دایی| آرمینیا بیله فیلد و بایرن
علی دایی در آرمینیا بیله‌فیلد ۲۵ بازی کرد و ۷ گل زد، بعد در بایرن ۲۳ بازی ۶ گل و از همه مهم‌تر اگر محافظه کاری هیلتسفیلد مربی بایرن نبود حق دایی بود که در فینال لیگ قهرمانان مقابل منچستر به جای کارستن یانکر بازی کند. بعد به هرتابرلین رفت و بعد از مدتی نیمکت نشینی به لیگ‌های عربی رفت. حیف که دایی زود به اروپا نرفت و گرنه استمرار بهتری داشت.

خداداد عزیزی| کلن آلمان
خداداد در مدت حضورش در کلن ۱۰ گل زد که یکی از آن‌ها به بایرن و الیور کان آن هم با ضربه سر زده شد. خداداد آنچنان که باید در فوتبال منظم آلمان تثبیت نشد و حاشیه‌هایی داشت. در لیگ اتریش و آمریکا هم حضور مقطعی داشت که برای یک بوندسلیگایی دستاورد محسوب نمی‌شود.

کریم باقری| بیله فیلد و چارلتون
کریم با دایی به بیله فیلد رفت و حضور موفقی داشت. بعد هم سر از لیگ انگلستان درآورد که مقارن شد با فوت پدرش. در لیگ انگلستان فقط یک بازی برای چارلتون انجام داد. مثل بقیه لژیونر‌ها مدتی هم به تیم‌های عربی رفت تا این که به پرسپولیس برگشت.

مهدوی کیا| موشک هامبورگ
مهدوی کیا برای بوخوم ۱۲ بازی کرد و ۳ گل زد. هشت سال در هامبورگ به عنوان بال راست ۲۰۸ بازی انجام داد و ۲۶ گل زد که مهم ترینش در لیگ قهرمانان به یوونتوس و بوفون بود. طی سه سال هم در فرانکفورت ۳۲ بازی انجام داد تا با بیش از ۲۵۰ بازی در بوندسلیگای آلمان مستمرترین حضور یک ایرانی و حتی آسیایی را در لیگ‌های اروپایی تجربه کند.

علی کریمی| جادوگر اماراتی‌ها
علی کریمی به عنوان یک هافبک طی چهار سال ۴۵ گل برای الاهلی امارات زد و حتی در فصل آخر کاپیتان این تیم بود تا این که بعد از دریافت کلی پیشنهاد از لیگ اسپانیا که به خاطر تکنیک بالا و حضور موفق در تیم ملی بود سر از بایرن درآورد. انتقالی که با توجه به نوع فوتبال کریمی عجیب بود. در بایرن یک فصل خوب را سپری کرد، اما در فصل دوم مصدوم شد. با پایان مصدومیت طولانی مدتش بیشتر ذخیره بود. انتقال کریمی از لیگ امارات به بایرن خیلی عجیب بود، اما عجیب‌تر این که کریمی بعد از مدت کوتاهی نیمکت نشینی نه تنها از بایرن رفت بلکه حتی قید اروپا را زد و به قطر رفت. بعد هم به لیگ ایران برگشت. در این بین مدت کوتاهی هم در شالکه بازی کرد.

رحمان رضایی| اولین لژیونر کالچو
بعد از درخشش در تیم ملی به لیگ ایتالیا رفت و در پروجا ۳۸ بازی و در مسینا ۱۰۸ بازی انجام داد. رحمان فوتبال را جدی و حرفه‌ای بازی می‌کرد و اهل حاشیه نبود. همین تمرکز باعث شد با این که او جزو فوق ستاره‌های فوتبال ایران نبود، اما بتواند در یک لیگ معتبر چند سال حضور داشته باشد. اتفاقی که بعد از رحمان برای هیچ مدافعی نیفتاد.

مهرداد میناوند| اتریش آلمان نشد
میناوند از ۲۱ سالگی بازیکن اصلی تیم رویایی و محبوب مایلی کهن شد. مدت کمی بعد از ملی پوش شدن و حضور در جام جهانی بازی در لیگ اتریش را تجربه کرد و با اشتورم گراتس سه بار قهرمان لیگ این کشور شد. تصور این بود که میناوند به واسطه سن کم و تکنیک بالایش بعد از اتریش به یک لیگ معتبر مثل آلمان برود، اما مهرداد خیلی زودتر از چیزی که همه فکر می‌کردند به ایران برگشت و حتی در لیگ خودمان هم موفق نبود و در سن کمی ناچار به خداحافظی از فوتبال شد.

رضا شاهرودی| امان از انتخاب‌های بد
رضا شاهرودی بازیکن محبوب و خاصی بود. بخشی از این شهرت به دلیل چهره جذاب او بود. موضوعی که بعد‌ها درباره نیکبخت هم تکرار شد. اما وجه اشتراک هر دو بازیکن این بود که انتخاب‌های بدی داشتند. شاهرودی به رغم پیشنهاد‌های خوب از بوندسلیگا برای پول بیشتر راهی تیم دالیان قهرمان لیگ چین شد و حتی با این تیم تا نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا هم آمد. بعد هم به لیگ ترکیه رفت، اما در مجموع انتظاری که از او وجود داشت برآورده نشد. در آن مقطع بازیکنانی مثل علی سامره با حضور ناموفق در لیگ ایتالیا، علی منصوریان در یونان، نیما نکیسا در لیگ دوم ایتالیا یا رسول خطیبی در هامبورگ، تکرار تجربه ناموفق شاهرودی طی چند سال فشرده بودند.

جواد نکونام|جواد لالیگایی
نکونام فوتبال چشم نوازی نداشت، اما همیشه در یک سطح ظاهر می‌شد. جواد را می‌شود با علی دایی مقایسه کرد. هر دو توانمند و موفق و رکوردشکن بودند، اما چندان که باید محبوبیت نداشتند. نکونام طی هفت سال در اسپانیا بیش از ۱۷۰ بازی و حدود ۳۰ گل به ثمر رساند و بعید است حالاحالا‌ها کسی بتواند رکورد او را به عنوان یک ایرانی در لالیگا بشکند.

آندو تیموریان| سامورایی در انگلستان
آندو اوایل فوتبالش با اواخر فوتبال مهدوی کیا و دایی مقارن شد. سامورایی پرشور فوتبال ایران بیشتر از ۳۰ بازی و دو گل زده را در لیگ انگلستان تجربه کرد، اما خیلی زود به لیگ برتر ایران برگشت و مثل مارکوپولو مسافر تیم‌های مختلف شد. آندو سبک بازی جذابی داشت، اما استمرار کافی نداشت و نتوانست حقش را به اندازه نکونام از فوتبال بگیرد.

خداداد عزیزی:جای بازیکنان ایرانی در لیگ‌های معتبر خالی است
با خداداد عزیزی که نیاز به معرفی ندارد هم‌کلام شدیم تا درباره وضعیت لژیونر‌های این سال‌های کشورمان گفت‌وگویی داشته باشیم.

جای لژیونر‌های ایرانی در اروپا خالی است
خداداد عزیزی درباره وضعیت لژیونر‌های کنونی فوتبال ایران در مقایسه با سایر کشور‌های آسیایی می‌گوید: «زمان ما فوتبالیست‌های خوبی در اروپا داشتیم. یادم هست در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ و قبل از بازی با استرالیا زمانی که با ژاپن بازی داشتیم آن‌ها هیچ لژیونری نداشتند و این که چند بازیکن ما در لیگ‌های معتبر اروپا بازی می‌کردند روی عملکرد ژاپنی‌ها تاثیرگذار بود. مانند همین الان که وقتی درباره تیم ملی کره جنوبی حرف می‌زنیم، حضور بازیکنان این تیم در لیگ‌های انگلیس و آلمان برایمان جالب است و روی تیم ما تاثیر می‌گذارد. قطعا این مسئله از نظر روحی و روانی روی فوتبال ما تاثیر می‌گذارد و من واقعا فکر می‌کنم جای بازیکنان ایران در بوندسلیگا یا لیگ‌های معتبر دیگر خالی است.

فوتبال ما کلا ضعیف‌تر شده است
خداداد درباره این که چرا اکنون مثل آن نسل طلایی فوتبالیست در لیگ‌های معتبر اروپا نداریم، می‌گوید: «این روز‌ها تقریبا هیچ چیز ماندگاری‌اش مثل قدیم نیست انگار همه چیز رنگ و بوی دیگری گرفته است. آدم‌ها مثل قبل نیستند. سبک زندگی مثل قبل نیست. پس به‌نظرم طبیعی است که به همین خاطر لژیونر‌ها هم مثل قبل نیستند. نسل عوض شده و به همین دلیل طبیعتا فوتبال ضعیف‌تر شده است. لژیونر‌های زمان ما، علی دایی، علی کریمی، کریم باقری و مهدی مهدوی کیا هر کدام برای خودشان اسطوره بودند. نگاه کنید که بعد از آن نسل دیگر بازیکن سال آسیا هم از ایران نداشتیم».

آزمون و طارمی را موفق می‌دانم
مهدی طارمی به تازگی به تیم بزرگ پورتوی پرتغال پیوسته و سردار آزمون هم شانس زیادی برای پیوستن به تیم‌های بزرگ دارد. عزیزی هم با اشاره به موفقیت‌های همین دو بازیکن می‌گوید: «امروزه بازیکنان مختلفی داریم که در لیگ‌های مختلف اروپا بازی می‌کنند، اما راستش غیر از پنج لیگ معتبر اروپا بقیه لیگ‌ها خیلی خوب نیستند و هر کدام فقط دو سه تیم خوب دارند. در بین لژیونر‌های کنونی سردار آزمون و طارمی شانس خوبی در اروپا دارند. من فوتبال سردار را خیلی دوست دارم، چون معتقدم او چارچوب شناس قهاری است و بیشتر از همه بازیکنان ایرانی دیگر رشد داشته و طارمی هم که کیفیت خوب خودش را نشان داده است. البته از یک نظر به خاطر این که پست مهاجم دارند کارشان خیلی سخت است. چون در پست مهاجم بازیکنان درجه یک زیادی در اروپا داریم».

منتظر درخشش چه کسی باشیم؟
نسل امروز فوتبالیست‌های ایرانی شاید استعداد و محبوبیت قبلی‌ها را نداشته باشد، اما امکانات حرفه‌ای بیشتری دارد، راحت از تیم‌های محبوب داخلی دل می‌کند برای پیشرفت و خودش هم حرفه ای‌تر رفتار می‌کند. ببینیم می‌توان به درخشش کدام یک از این بازیکنان امید داشت؟

سردار، قیمت در ترانسفر مارکت ۱۸ میلیون یورو| مدت هاست منتظر انتقال بزرگ سردار نه به یک تیم بزرگ بلکه لااقل به یک لیگ بزرگ هستیم؛ انتقالی که کم کم دارد دیر می‌شود. اگر این اتفاق بیفتد سردار با این سن و سال شانس زیادی برای درخشش دارد.

جهانبخش، قیمت در ترانسفر مارکت ۶ و نیم میلیون یورو| علیرضا درخشش را خیلی زود شروع کرد. اما بعد از آقای گلی در لیگ هلند، فوتبال انگلستان به او روی خوش نشان نداد. هر چند جهانبخش در همان معدود فرصت‌هایی که داشت خوب درخشید.

مهدی طارمی، قیمت در ترانسفرمارکت ۱۰ میلیون یورو| ۲۸ سالگی فرصت آخر اوست. طارمی طعم درخشش در لیگ پرتغال را با ریوه آ چشیده و فقط و فقط درخشش در لیگ قهرمانان اروپا با پورتو می‌تواند او را وارد مرحله تازه‌ای از دوران حرفه ای اش کند.

امیر عابدزاده، قیمت در ترانسفر مارکت یک میلیون و ۳۰۰ هزار یورو| عابدزاده مورد جالب فوتبال ماست، بدون بازی زیاد و درخشش در لیگ برتر لژیونر شد و هرچند در تیم ملی زیر سایه بیرانوند است، اما در لیگ پرتغال می‌درخشد، ولی به نظر می‌رسد حدن‌هایی امیر همین است و قرار نیست او را در چارچوب یک تیم بزرگ ببینیم.

اللهیار صیادمنش قیمت در ترانسفر مارکت ۳۰۰ هزار یورو| صیادمنش به عنوان یکی از ۵۰ استعداد برتر فوتبال جهان در ۱۸ سالگی به لیگ ترکیه رفت، اما هنوز در همین لیگ درجه چندم هم درخشش نداشته است. مسئله این جاست که ترانسفر باعجله او برای حل مشکل مالی آبی‌ها بود و گرنه این پسر بااستعداد هنوز آماده انتقال نبود.

میلاد محمدی، قیمت در ترانسفرمارکت ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار یورو| برخلاف تخمین بالایی که ترانسفر مارکت برای دفاع چپ تیم ملی زده، او در ۲۶ سالگی هنوز در لیگ‌های درجه چندم بازی می‌کند و بعید است شاهد انتقال بزرگ او باشیم. به خصوص که در جام جهانی و جام ملت‌ها که بهترین فرصت برای درخشش است چیزی از او ندیدیم.

علیرضا بیرانوند، قیمت در ترانسفرمارکت ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار یورو| دروازه بان تیم ملی کشورمان این روز‌ها لیگ بلژیک را تجربه می‌کند. بیرانوند ظرفیت خوبی برای دیده شدن دارد به خصوص بعد از مهار پنالتی کریس رونالدو. اما باید گام اول را در بلژیک با آنتورپ محکم بردارد. ۲۸ سال برای دروازه بان سن زیادی نیست و حداقل هفت سال دیگر فرصت بازی دارد.

سعید عزت اللهی، قیمت در ترانسفرمارکت ۴۵۰ هزار یورو| یکی از شاهکار‌های کی روش، استفاده از بازیکنی بود که تعداد بازی ملی اش بیشتر از بازی‌های باشگاهی است. مشابه علیرضا حقیقی در مقطعی دیگر. عزت اللهی سن کمی دارد، اما با این روند نمی‌توان به درخشش او در لیگ‌های بزرگ امید داشت.

رامین رضائیان، قیمت در ترانسفر مارکت ۴۷۵ هزار یورو| رامین یک تجربه اروپایی بد داشت. هم اکنون هم که در قطر است و با این سن و سال و حاشیه‌ها بعید است روزی او را در فوتبال اروپا ببینیم. بازیکنی که ظرفیت پیشرفت را داشت، اما قدر خودش را ندانست.

کاوه رضایی، قیمت در ترانسفر مارکت ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار یورو| کاوه یکی از حرفه ای‌ترین بازیکنان ایرانی شاغل در لیگ‌های اروپایی است. به لحاظ استعداد و توانایی کاوه از خیلی‌ها پایین‌تر بود، اما برعکس بقیه استمرار داشته و تا این جا عالی کار کرده. فراموش نکنید او در سال‌های اخیر فرصت بازی در تیم ملی را هم نداشته و صرفاً با حضور در باشگاهش توانسته در لیگ بلژیک موفق باشد؛ و دیگران.

مهدی قاعدی هنوز در لیگ کشورمان است، اما اگر بعد از مشاوره درست یک لیگ خارجی را انتخاب کند شانس زیادی برای درخشش دارد. همین طور علی علیپور که طی سه فصل ۶۰ گل در لیگ کشورمان زده. متاسفانه تعداد استعداد‌های کم سن و سال فوتبال ما چنان نیست که امید داشته باشیم یک فوق ستاره رو کنیم.

حتی اگر یک فوق ستاره هم داشته باشیم خیلی سریع‌تر از آن چه باید اسیر حاشیه‌ها می‌شود. لیگ ایران بازیکنان خوبی تحویل لیگ‌های منظم اروپایی نمی‌دهد. تیم‌های عربی هم استعداد بازیکنان را خراب می‌کنند. بهترین راه حل این است که یک بازیکن از سن کم حضور در اروپا را تجربه کند تا بعد از مدتی شانس حضور در یک تیم بزرگ را داشته باشد. اگر مثل اللهیار صیادمنش در گام اول شکست نخورد.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی

رییس فدراسیون جهانی والیبال: باید اطمینان کنیم که اصول حقوقی شفاف انجام می‌شود

رییس فدراسیون جهانی والیبال می‌گوید که فدراسیون جهانی باید از اصول درست پیروی کند. کمیسیون حقوقی فدراسیون جهانی والیبال روز گذشته(دوشنبه) از طریق ویدئو کنفرانس تشکیل جلسه داد تا در مورد آخرین موضوعات حقوقی FIVB بحث کند. این جلسه با ادای احترام به دبیر قبلی کمیسیون آقای سیون واساوان ساموئل، که در پایان سال ۲۰۲۰ درگذشت آغاز شد.

در این جلسه آری گراسا به عنوان رییس فدراسیون جهانی والیبال حضور داشت تا به صحبت‌های این کمیسیون گوش دهد. در این جلسه تعدادی از موضوعات مهم از جمله به‌روزرسانی فدراسیون جهانی،  اصلاحات و اجرای مقررات مختلف FIVB مطرح شد.

رییس فدراسیون جهانی والیبال در این جلسه گفت: بسیار مهم است که همه چیز را به روش درست انجام دهیم. ما باید از اصول حکمرانی درست و صحیح پیروی کنیم و اطمینان حاصل کنیم که امور حقوقی ما به شیوه‌ای حرفه‌ای و شفاف انجام می‌شود. این اولویت اصلی ما خواهد بود و ما روی شما(کمیسیون حقوقی FIVB) حساب می‌کنیم که به ما کمک می‌کنید تا اطمینان حاصل کنیم که بهترین شیوه‌های قانونی در کار روزمره ما اجرا می‌شود. جلسات کمیسیون فدراسیون جهانی والیبال این هفته با کمیسیون ورزشکاران در روز چهارشنبه و کمیسیون داوری در روز جمعه ادامه خواهد داشت. پیش از این در اردیبهشت ماه امسال رییس فدراسیون جهانی والیبال در آستانه لیگ ملت‌های ۲۰۲۱ به پولشویی متهم شد. این اتهام به گونه‌ای بود که پلیس در ریودوژانیرو خانه آری گراسا را مورد بازرسی قرار داد. طبق گفته‌های دادستانی، آری گراسا مظنون به پولشویی و ایجاد قراردادهای ساختگی است. گفته می‌شود او از پول فدراسیون والیبال برزیل سوء استفاده کرده است.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق ورزشی

ستاره والیبال روسیه به علت دوپینگ محروم شد

ستاره والیبال روسیه که پیش از این اعلام شده بود، به دلیل مصدومیت المپیک توکیو را از دست داده اما اکنون مشخص شده که او به دلیل دوپینگ محروم شده است.

 دیمیتری موزرسکی ستاره والیبال روسیه در جریان رقابت ها لیگ ملت های والیبال ۲۰۲۱ به علت مصدومیت پس از بازی در هفته چهارم، به کشورش بازگشت تا عنوان شود که این ستاره روسی المپیک توکیو را به دلیل مصدومیت از دست داده است.

پیش از این عنوان شده بود که مصدومیت این ستاره روس از ناحیه آرنج دست بوده و برای همین این بازیکن نمی تواند در المپیک حضور داشته باشد.

اما در جدیدترین اخبار منتشر شده مشخص شده که موزرسکی به علت دوپینگ محروم بوده است! باشگاه سانتوری سانبردز اعلام کرد که موزرسکی در می سال ۲۰۱۳ دوپینگ کرده و این مورد برای فدراسیون جهانی والیبال آشکار شده است. بنابراین این بازیکن از آوریل ۲۰۲۱ تا ژانویه ۲۰۲۲ از مسابقات والیبال محروم شده است.

پیش از این علت غیبت این بازیکن در المپیک و مسابقات ملی مصدومیت عنوان شد و مشخص نیست که واقعا این ستاره والیبال مصدوم بوده یا به دلیل محرومیت در ترکیب روسیه قرار نگرفت.

رسانه ژاپنی نیکان با تایید این خبر نوشت:  به نظر می رسد موزرسکی که ۲۱۸ سانتی متر قد دارد به پایان فعالیت خود نزدیک شده است.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی از حقوق ورزشی آگاه می نماید