حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , کمیته_انضباطی , حقوق_معنوی_ورزشکار , آیین_نامه_شورای_برون_مرزی , ورزش_زنانomid_navid

مجوز شورای برون وزارت ورزش چیست؟

صدور مجوز اعزام برای تیم های اعزامی فدراسیون ها به مسابقات برون مرزی باید تحت شرایط و ضوابط اعلامی وزارت ورزش و جوانان باشد، تمرد از آن توسط ورزشکار یا فدراسیون مربوطه تخلف و برابر مقررات با وی برخورد خواهد شد. در نتیجه تمکین ازآیین نامه شورای برون مرزی وزارت ورزش و جوانان برای فدراسیون، ورزشکار، مربی از شروط بدیهی می باشد.

مراحل صدور مجوز هت اطلاع شما مخایب فرهیخته به شرح ذیل می باشد:

-ثبت درخواست فدراسیون

-برسی مدارک در دبیرخانه شورا

-تشکیل شورای برون مرزی و تصمیم گیری

-اعلام نتیجه به فدراسیون جهت انجام امور مربوطه

-انجام استعلامات و برسی صلاحیت

-انجام امور مربوط به سفر

-اعزام

-برسی گزارش سفر ( فرم ها توسط فدراسیون تکمیل خواهد شد )

لیست مدارک و فرمها:

 معرفی نامه از فدراسیون به سفارت مربوطه, مدرک رزرو هتل در مقصد, مدرک رزرو بلیط هواپیما رفت و برگشت, احکام قهرمانی ورزشکاران (برای برخی سفارتخانه ها), فیش بانکی به نام اداره گذرنامه, hfh, گواهی اشتغال به تحصیل (برای دانشجویان), اصل گذرنامه, آخرین مدرک تحصیلی با ریز نمرات, اصل کارت پایان خدمت, مدرک معافیت تحصیلی, عکس پرسنلی, فیش بانکی به نام عوارض شهرداری, کارت ملی.

شیوه نامه ارائه خدمت

در این خدمت برای تیم های اعزامی فدراسیون ها به مسابقات برون مرزی و اردوهای تدارکاتی خارج از کشور مجوز اعزام و برای رویدادهای بین المللی مورد تقاضا مجوز میزبانی صادر می گردد و سایر امور اجرایی مرتبط با ستاد پیگیری و اجرا می شود.

هزینه

دریافت این خدمت رایگان و نیلز به پرداخت هزینه نمی باشد.

شرح مختصر قوانین

شورای برون مرزی ,وزارت ورزش و جوانان بمنظور بررسی پیشنهادات واصله از سوی کمیته ملی المپیک، هر یک از فدراسیونها، ادارات کل استانها، ادارات کل حوزه ستادی و واحدهای تابعه وزارت ورزش و جوانان و سایر سازمانها و ارگانهای کشور و اتخاذ و اعمال سیاستهای هماهنگ و منطقی در خصوص دعوت از افراد یا تیمهای خارجی به داخل کشور و یا اعزام افراد، مقامات وزارت ورزش و جوانان ، هیئتها و یا تیمهای ورزشی به کنگره ها، سیمنارها، کلاسها و کلینیک های بین المللی و مسابقات رسمی ( اعم از بازیهای آسیایی، مسابقات قهرمانی آسیا، بازیهای المپیک، مسابقات جهانی و منطقه ای) و دیدارهای دوستانه تشکیل می گردد. شایان ذکر است برای دانلودآیین نامه شورای برون مرزی وزارت ورزش و جوانان می توانید کیک نمائید.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

 

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , پیشگیری_از_جرم , زوال_عقل , روانشناسی_ورزشی, ورزش_زنانomid_navid

بهترین ورزش در پیشگیری از زوال شناختی کدام است؟

 با افزایش سن، جریان خون به مغز و عملکرد شریانی کاهش می‌یابد اما این کاهش را می‌توان کند کرد، نتایج تحقیقات نشان می‌دهد تمرین تناوبی با شدت بالا بهترین روش برای جلوگیری از زوال شناختی است. دانشمندان دریافتند تمرینات اینتروال برای افزایش جریان خون در مغز موثرتر از تمرین مداوم هستند. تمرین اینتروال(HIIT) شامل دوره‌های کوتاه با حداکثر تلاش و به دنبال آن دوره‌های استراحت است. تمرینات اینتروال شامل اشکال مختلفی ازجمله دوچرخه، دویدن، آهسته دویدن یا پیاده‌روی سریع است. این تمرینات به‌ طور معمول شامل ورزش با حداکثر شدت به مدت ۳۰ ثانیه، سپس چهار دقیقه زمان برای ریکاوری است و این چرخه چند بار تکرار می‌شود.دکتر تام بیلی، محقق این تحقیق، گفت: با افزایش سن جریان خون به مغز و عملکرد شریانی کاهش می‌یابد. این عوامل با خطر زوال شناختی و حوادث قلبی عروقی مانند سکته مغزی مرتبط است؛ به همین دلیل یافتن راه‌هایی برای افزایش جریان خون و عملکرد مغز در افراد مسن بسیار حیاتی است.

این مطالعه شامل ۲۱ نفر بود که یا دوچرخه‌سواری تمرین اینتروال انجام می‌دادند یا به‌ طور مداوم حدود ۱۰ دقیقه دوچرخه‌سواری می‌کردند.

نتایج نشان داد جریان خون در مغز در تمرینات تناوبی بیشتر است. این محقق افزود: یکی از نکات کلیدی مطالعه کنونی این بود که هم ورزش و هم دوره استراحت برای افزایش جریان خون مغز در افراد مسن اهمیت دارد. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد تمرینات تناوبی به اندازه ورزش مداوم برای افزایش جریان خون مغز در افراد مسن در طول دوره‌های فعالیت مؤثر است و زمانی که افزایش جریان خون کلی در طول دوره‌های تمرین و استراحت اندازه‌گیری شد، محققان دریافتند موثرتر از ورزش مداوم است.

تصور می‌شود که فواید ورزش بر عملکرد مغز ناشی از افزایش جریان خون تاثیر دارد که این مورد در طول ورزش اتفاق می‌افتد. هدف این مطالعه شناسایی نوع یا فرمت ورزشی بود که بیشترین افزایش را در جریان خون مغز ایجاد می‌کند؛ بنابراین ما می‌توانیم به بهینه‌سازی برنامه‌های ورزشی برای بهبود عملکرد مغز کمک کنیم.

 راه های پیشگیری از زوال عقل چیست؟

زوال عقل به معنی کاهش عملکرد شناختی است. برای اینکه آسیب ذهنی به‌عنوان زوال عقل در نظر گرفته شود، باید این مسئله، حداقل دو عملکرد مغز را تحت تاثیر قرار دهد. زوال عقل ممکن است بر حافظه، تفکر، زبان، قضاوت و رفتار تاثیر بگذارد. زوال عقل می‌تواند درنتیجه انواع بیماری‌ها یا آسیب‌ها ایجاد شود. این اختلال ذهنی از خفیف تا شدید متغیر است و همچنین، ممکن است موجب تغییرات شخصیتی شود. برخی از انواع زوال عقل، پیشرونده هستند. این بدین معناست که این اختلال می‌تواند با گذشت زمان بدتر شود. برخی از انواع زوال عقل قابل‌درمان و حتی بازگشت‌پذیر هستند. در ادامه با این اختلال بیشتر آشنا می‌شوید.

علائم و نشانه‌های زوال عقل چیست؟

زوال عقل می‌تواند در مراحل اول علائمی مثل علائم زیر را ایجاد کند:

عدم سازگاری مناسب با تغییرات: ممکن است فرد مبتلا به زوال عقل برای پذیرش تغییرات در محیط یا برنامه‌ها دچار مشکل شود.

تغییرات ظریف در ایجاد حافظه کوتاه‌مدت: فردی ممکن است اتفاقات ۱۵ سال پیش را به یاد بیاورد اما نمی‌تواند به یاد بیاورد که دیروز چه غذایی خورده است.

رسیدن به کلمات درست: با ایجاد زوال عقل ممکن است یادآوری یا تداعی کلمات دشوار شود.

تکرار کردن: ممکن است فرد مبتلا به زوال عقل دائما یک سوال را بپرسد، یک رفتار را انجام دهد یا یک داستان را چندین بار بگوید.

سردرگمی در جهت‌یابی: مکان‌هایی که زمانی برای فرد آشنا بوده است ممکن است در حال حاضر، خارجی به نظر برسد. همچنین این افراد ممکن است در رانندگی در مسیرهای همیشگی به مشکل بخورند زیرا دیگر این مسیرها آشنا به نظر نمی‌رسد.

مشکل در دنبال کردن خط سیر داستان: فرد ممکن است در دنبال کردن خط سیر داستان فردی دیگر یا توصیف آن با مشکل مواجه شود.

تغییرات در خلق‌وخو: افسردگی، ناامیدی و عصبانیت در افراد مبتلا به زوال عقل شایع هستند.

از دست دادن علاقه: ممکن است افراد مبتلا به زوال عقل، بی‌تفاوتی را تجربه کنند. این مسئله شامل از دست دادن علاقه به فعالیت‌ها و سرگرمی‌های موردعلاقه در گذشته می‌شود.

گیجی: ممکن است فرد مبتلا به زوال عقل، دیگر با افراد، مکان‌ها و اتفاقات گذشته آشنا نباشد. همچنین، ممکن است این فرد نتواند آشنایان خود را به یاد بیاورد.

مشکل در انجام کارهای روزمره: فردی که در مراحل اولیه زوال عقل قرار دارد ممکن است در یادآوری وظایفی که چندین سال انجام داده است با مشکل مواجه شود.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , اقتصاد_ورزشی , ثروت_آفرینی , فوتبال_به_سبک_جنگ_و_صلح , حادثه_ورزشیomid_navid

فوتبال به سبک جنگ و صلح!

فوتبال تنها ورزشی است قدرت پیامد و اتفاق‌هایش گنجایش مستطیل سبز را ندارد و هر لحظه‌اش می‌تواند دست‌خوش تغییرات جهانی شود. بازی ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ یکی از بازی‌هایی است که روایت‌های مختلفی با خود دارد.

 ‌ روز به روز به جام جهانی ۲۰۲۲ قطر نزدیک می‌شویم و یکی از اتفاقات جالب و شیرین هر دوره، مرور خاطرات و اتفاقات دوره‌های پیشین جام جهانی است؛ دوره‌هایی که هر کدام از آن‌ها با حواشی و داستان‌های منحصر به فرد خودش همراه است و باعث شده تا هر ۴ سال یک بار، کوله‌بار تاریخ فوتبال سنگین‌تر و ارزشمندتر شود.

۲۴ سال پیش، ورزش فوتبال یکی از سیاسی‌ترین بازی‌های ممکن را تجربه کرد. تقابل ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، تقابلی است که مرورش همچنان برای فوتبالی‌ها از جذابیت قابل توجهی برخوردار است و اتفاقات قبل و بعد و حین بازی، همچنان با روایت‌ها و داستان‌های مختلفی همراه است. ماجرا از جایی شروع شد که در گروه F رقابت‌های جام جهانی فرانسه، تیم‌های آلمان، آمریکا و یوگوسلاوی قرار گرفته بودند و از میان ایران و کلمبیا، یک تیم باید در گروه F قرار می‌گرفت. همه چشم به تیم ایران و حضور در گروه F و تقابل با آمریکا را داشتند که سب‌ بلاتر، رئیس وقت فیفا، قرعه ایران در این گروه به همه نشان داد و این آغازی بود بر تمام اتفاقات و حواشی تقابل ایران و آمریکا.

پیش از آغاز این دیدار، روایت و حواشی مختلفی مطرح شد و بسیاری از صحبت‌ها بر سر این بود که دیدار بازیکنان ایران و آمریکا چگونه باید رقم بخورد. یکی دیگر از حواشی قبل بازی، ماجرای فیلم ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز» بود که پیش از بازی ایران و آمریکا در تلویزیون فرانسه پخش شد.

این فیلم موجب حواشی بسیاری شد و حتی اردوی ایرانی‌ها را تحت تاثیر قرار داد و کار به جایی رسید که تیم ملی در نشست خبری درباره این فیلم صحبت کرد. علی دایی که در نشست خبری جام جهانی حضور پیدا کرده بود، درباره این فیلم و تاثیرات پخش این فیلم پیش از بازی ایران و آمریکا گفت: این فیلم غیرواقعی بود و با حقیقت کلا تفاوت داشت و یک خیال‌بافی و ساخته شخصی بود که این فیلم را درست کرده است. این فیلم باعث ناراحتی ما شد اما مطمئن باشید این مساله آنقدر روی روحیه ما تاثیر نمی‌گذارد که بخواهیم مقابل آمریکا بد بازی کنیم و ما جلوی آمریکا می‌رویم تا سه امتیاز بازی را به دست بیاوریم.

اما در میان این حواشی، ‌ فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا)، تلاش زیادی کرد تا این بازی به دور از تمام حواشی و مسائل سیاسی برگزار شود و با تمهیدات مختلف خواست تا تقابل ایران و آمریکا، تقابلی کاملا فوتبالی به نظر برسد.

پس از کش‌ و قوس‌های فراوان و حواشی مختلفی که پیش از آغاز دیدار ایران و آمریکا به وجود آمد، در تاریخ ۳۱ خرداد سال ۱۳۷۷، مردم ایران و آمریکا منتظر یک تقابل بزرگ و دیدنی بودند. برخلاف رسومات همیشگی ابتدای بازی، طی یک اتفاق تاریخی، بازیکنان ایران و آمریکا همراه با دسته گل کنار یکدیگر عکس یادگاری گرفتند؛ اتفاقی که همچنان به عنوان یکی از به یاد ماندنی‌ترین لحظات ادوار جام جهانی از آن یاد می‌شود.

احمدرضا عابدزاده، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران در مراسم ابتدایی مسابقه، هدایای زیادی به کاپیتان آمریکا داد و تعامل بین کاپیتان دو تیم، تعامل دوستانه‌ای بود و مجموع این اتفاقات باعث شد تا جو خوبی در ابتدای کار در بازی حاکم شود و پس از آن ایران و آمریکا یک بازی حساس و دیدنی را آغاز کردند.

ورزشگاه ژرلاند لیون، ‌ جای سوزن انداختن نبود و رسانه‌های جهانی و ۳۹ هزار تماشاگر ایران و آمریکا با هیجان تمامی اتفاقات بازی را دنبال کردند. در حالی که توپ در میدان در حال گردش بود اما همچنان بازار حواشی و اتفاقات غیرمنتظره در استادیوم، داغ بود. تا اواسط نیمه اول مسابقه، قلب ایرانیان بارها به لرزه افتاد و اگر شانس با آمریکایی‌ها یار بود، آمریکا می‌توانست در نیمه اول، ۳ بر صفر به رختکن برود. همچنین ایرانی‌ها می‌توانستند از داور یک پنالتی بگیرند اما تک به تک خداداد عزیزی با کیسی کلر، منجر به برخورد شدید دروازه‌بان آمریکا با مهاجم ایران در محوطه جریمه آمریکا شد اما داور مسابقه اعتقادی به خطای پنالتی نداشت.

بازی به دقایق پایانی خود رسید اما تیم ملی در نهایت پیروز به رختکن رفت. حمید استیلی در دقیقه ۴۱، روی سانتر جواد زرینجه از سمت راست محوطه جریمه آمریکا، موفق شد با ضربه سر دروازه کلر را باز کند. شاید بتوان گفت شادی تمامی مردم ایران در چهره استیلی نقش بسته بود و در حالی که کسی فکرش را نمی‌کرد که حمید استیلی ضربه سر بزند، در نهایت موفق شد «گل قرن» را به نام خودش ثبت کند. شادی ایرانی‌ها پس از سوت پایان نیمه اول هم ادامه داشت و بازیکنان تیم ملی به سمت حمید استیلی می‌رفتند و برای این گل در کنار یکدیگر خوشحالی کردند.

در بین ۲ نیمه، رختکن ایران غرق در شادی بود. جلال طالبی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بازیکنان تیمش را تحسین و تشویق کرد و برای حفظ نتیجه بازی، آن‌ها را راهی زمین مسابقه کرد. در میان بازیکنان ایران، ‌ مهرداد میناوند تنها چهره‌ای است که از دنیا رفته است که از بازیکنان کلیدی تیم در جام جهانی ۱۹۹۸ بود. میناوند در دوران شیوع ویروس کرونا، ‌ مبتلا به این بیماری شد و از دنیا رفت.

با آغاز نیمه دوم مسابقه، ایرانی‌ها به دنبال حفظ نتیجه پیروزی بودند. استادیوم ژرلاند فرانسه در اوج هیجان بود و هر لحظه می‌توانست دست‌خوش اتفاقات مختلفی شود و نتیجه بازی را به کلی عوض کند. جلال طالبی در تعویض‌های خود بیشتر شکل دفاعی داشت و افشین پیروانی، نعیم سعداوی و علیرضا منصوریان را به زمین فرستاد. در لحظه تعویض خداداد عزیزی با منصوریان، عزیزی با اعتراض از زمین مسابقه خارج شد و برخی برداشت کردند که خداداد از تصمیم سرمربی ناراحت بوده است و معترضانه زمین مسابقه را ترک کرده است اما برخی می‌گویند خداداد عزیزی به یکی از بازیکنان معترض بوده است اما پس از بازی، خداداد نزد جلال طالبی رفت و سوء‌تفاهم‌ها را برطرف کرد.

ایران در پایان با نتیجه ۲ بر یک و با گل‌های حمید استیلی و مهدی مهدوی‌کیا بازی را با پیروزی پشت سر گذاشت تا اولین پیروزی تیم ملی در جام جهانی رقم بخورد. بازی ایران و آمریکا یکی از تاثیرگذارترین بازی‌های تیم ملی است که مردم ایران را بسیار خوشحال کرد و برای این خوشحالی به خیابان‌ها آمدند و در کنار یک‌دیگر جشن شادی گرفتند. تیم ملی با پیروزی در این بازی چشم بسیاری از رسانه‌ها را به خود جلب کرد و چهره تازه‌ای را به جامعه جهانی نشان داد. ملی‌پوشان پس از این بازی، ‌ شانس صعود به مرحله حذفی رقابت‌های جام جهانی را هم داشت اما مقابل آلمان در بازی سوم خود در مرحله گروهی با نتیجه ۲ بر صفر شکست خورد و از دور رقابت‌ها کنار رفت. بازنشر از ایسنا

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , #قطر2022, ریکاوری_عضلات , مقاله , روانشناسی_ورزشی, ورزش_زنانomid_navid

مربیان بدانند بهترین روش ریکاوری عضلات

برای سریع‌تر و قوی‌تر شدن باید بدن خود را بیشتر تحت فشار قرار دهید اما پس از آن شما نیز باید استراحت کنید. تمام تمرینات به ویژه تمرینات سخت، بدن را تحت فشار قرار می دهد و هنگام تمرین، عضلات مختلف را خسته می‌کند، این بدان معناست که آسیب ریز به سلول‌های عضلانی وارد می‌شود اما باید بدانید تغییراتی که شما ایجاد می‌کنید می‌تواند برای بدن مفید باشد که منجر به رشد عضلانی، از دست دادن چربی، بهبود حساسیت به انسولین، کاهش التهاب، سلامت قلب، عروق و به طور کلی بدن سالم‌تر می شود.

نکته بسیار مهم پس از وارد کردن فشار به بدن این است که باید به بدن خود زمان بدهید تا آن تغییرات خوب، اتفاق افتد چرا که استراحت و ریکاوری به عضلات شما اجازه می‌دهد التیام یافته و شما را قوی‌تر کند.

آسیبی که ورزش ایجاد می‌کند به سیستم ایمنی بدن تحریک می‌بخشد تا آن آسیب را ترمیم کند. هنگامی که بافت‌های بدن شما از عضلات و استخوان‌ها گرفته تا قلب و ریه‌ها  بهبود می‌یابند، نسبت به قبل کمی مناسب‌تر می‌شوند و به این ترتیب، دفعه بعد که همان تمرین را انجام دادید، آسیب زیادی متحمل نخواهید شد.

دکتر ریودنیرا می‌گوید باید به بدن خود آسیب وارد کنید تا سازگار شود.  این روند استرس و بهبودی چیزی است که منجر به بهبود سلامت و تناسب اندام می‌شود و ریکاوری عضلانی بعد از تمرین به شما کمک می‌کند تا بدن ایمن و بدون آسیبی داشته باشید.

به هیچ وجه نباید در بخش استراحت و ریکاوری کوتاهی کنید. استراحت به انرژی مجدد بدن کمک می‌کند و باید استقامت لازم برای به کار بردن همه چیز را در طول تمرین بعدی خود داشته باشید و نمی‌توانید فشار زیادی را تحمل کنید بدون اینکه به بدن خود زمان دهید تا در این حد فاصل جبران کند چراکه این نوع تمرین، بیش از حد است و تمرین بیش از حد می‌تواند منجر به فرسودگی و آسیب شود و آسیب‌های رایج تمرین بیش از حد شامل سندرم باند ایلیوتیبیال، شکستگی‌های استرسی، سندرم پاتلوفمورال (زانوی دونده) و کشیدگی‌های عضلانی می‌شود.

علاوه بر این، تحقیقات نشان می دهد که استراحت و ریکاوری ناکافی می‌تواند به عملکرد ضعیف سیستم ایمنی، تغییرات عصبی، اختلالات هورمونی و افسردگی منجر شود.

روش‌های زیادی برای ریکاوری عضلات شما وجود دارد؛ ریکاوری تمرینی فقط به معنای دراز کشیدن روی کاناپه نیست. بهترین ریکاوری بعد از تمرین به معنای استفاده از انواع استراتژی‌ها برای کمک به بهبود عضلات است که در ادامه به آن اشاره شده است.

ریکاوری غیرفعال

توقف کامل ورزش، ریکاوری غیرفعال مترادف با استراحت کامل است. (شما می توانید روی کاناپه دراز بکشید و برای این یکی پاهای خود را بالا بیاورید) به گفته کلبا، میزان ریکاوری غیرفعال بدن شما به عوامل متعددی بستگی دارد که از جمله آن می‌توان به سطح تناسب اندام فعلی و شدت تمرینات اشاره کرد.

ریکاوری فعال

ریکاوری فعال به معنای ورزش با شدت کم و عموما کم تاثیر است که جریان خون و ترمیم بافت را بدون فشار بیشتر به بدن، افزایش می‌دهد. اگر احساس خستگی از تمرینات قدرتی می‌کنید، دوچرخه‌سواری یا پیاده‌روی قلبی عروقی با شدت کمتر انجام دهید که بدن شما را قادر می سازد مواد زائد ناشی از فعالیت شدید را به گردش درآورد یا یک تمرین آرام یوگا را امتحان کنید تا عضلات خسته را استراحت دهید. در عین حال باید بدانید ریکاوری فعال یعنی هر کاری که می‌توانید بدون خستگی عضلات، انجام دهید.

تمرین متقاطع

تمرین متقاطع به شما امکان می‌دهد بیشترین سود را برای بدن خود داشته باشید. این به معنای تغییر فعالیتی است که از تمرین اصلی خود به تمرین دیگر انجام می‌دهید، بنابراین در طول تمرینات مختلف، عضلات مختلف را خسته می‌کنید. به عنوان مثال اگر به طور کلی تمرینات خود را به دویدن می‌گذرانید، تمرینات قدرتی یا بوکس (حتی اگر با شدت بالا انجام شوند) به روش‌های مختلف بدن شما را تحت فشار قرار می‌دهد. با اجازه دادن به برخی از گروه‌های عضلانی برای ترمیم در حالی که دیگر عضلات کار می‌کنند، تمرینات متقابل به ارتقای سلامت کلی عضلات کمک می‌کند و در عین حال میزان روزهای ریکاوری غیرفعال و فعال مورد نیاز را به حداقل می‌رساند.

رهاسازی میوفاشیال

رهاسازی (گاهی اوقات درمان بافت نرم نامیده می‌شود) شامل ماساژ و فوم رولینگ است. طبق تحقیقات، اگر این عمل بلافاصله قبل و بعد از ورزش انجام شود، ممکن است به کاهش احساس درد تاخیری عضلانی کمک و در عین حال ریکاوری عضلانی را تسریع کند.

ریکاوری تغذیه‌ای

غذاهایی که می‌خورید بلوک‌های ساختمانی مورد نیاز بدن برای ترمیم عضلات و بهبودی را فراهم می‌کند. یک رژیم غذایی مبتنی بر غذاهای کامل و غنی از آنتی اکسیدان‌ها، کربوهیدرات کامل و پروتئین بدون چربی می‌تواند به ایجاد تغییرات مناسب در بدن شما بین تمرینات، کمک کند، بنابراین سیستم شما در زمان تمرین بعدی در وضعیت بهتری قرار می گیرد.

خواب: «این بخش بزرگی از معادله بهبودی است. در طول خواب، بدن اکثر فاکتورهای رشد و هورمون های خود را تولید می‌کند که به ترمیم و ریکاوری روزانه ماهیچه‌ها کمک می‌کنند و دریافت ۷ تا ۹ ساعت خواب توصیه شده در شب به این عوامل رشد اجازه می‌دهد تا کار خود را انجام دهند.

بهترین راه برای کمک به ریکاوری عضلات چیست؟

هرکسی نیازهای ریکاوری تمرینی منحصر به فردی دارد. عواملی مانند سطح تناسب اندام فعلی و همچنین سابقه تمرین، دفعات تمرین، مدت زمان، شدت و نوع، همگی بر میزان و نوع استراحتی که یک فرد نیاز دارد، تأثیر می‌گذارند.

عوامل استرس‌زا غیر مرتبط با تناسب اندام مانند خواب ضعیف، مشکلات شخصی و اضافه کاری  می‌توانند بر میزان استراحت و نوع ریکاوری که فرد ممکن است پس از یک تمرین خاص نیاز داشته باشد، نیز تأثیر بگذارد. برای مثال، کودکان، نوجوانان و افراد مسن‌تر ممکن است در مقایسه با بزرگسالان جوان و میانسال به ریکاوری بعد از تمرین بیشتری، نیاز داشته باشند و ممکن است برای ترمیم عضلات و بازسازی ذخایر انرژی خود به ریکاوری بیشتر یا حتی ریکاوری غیرفعال نیازمند شوند.

با این حال، برخی از افراد حرفه ای ممکن است به بهبودی بیشتری نیاز داشته باشند زیرا به طور منظم با شدت بالاتر ورزش می‌کنند. برنامه ورزشکارانی که به طور متوسط ۴ یا ۵ روز در هفته ورزش می‌کنند ترکیبی از تمرینات با شدت بالا، روتین‌های متقابل تمرینی و روزهای ریکاوری فعال  و ۲ یا ۳ روز استفاده از مرخصی در زمان باقی مانده است که امکان ریکاوری مناسب را فراهم می‌کند.

افراد آماده ممکن است بتوانند از این استراتژی (تناوب بین تمرینات با شدت بالا، فعالیت‌های متنوع و ریکاوری فعال) ۶ یا ۷ روز در هفته بدون استراحت کامل استفاده کنند اما مسئله مهم اینکه بهبودی برای همه متفاوت به نظر می‌رسد.

برای یک ماراتن نخبه، دویدن ۴ یا ۵ مایل می‌تواند یک تمرین ریکاوری فعال باشد. برای افرادی که تازه دویدن را شروع کرده‌اند، یک جلسه دوچرخه سواری ۲۰ دقیقه‌ای برای ریکاوری مناسب‌تر است. در عین حال مهم نیست که سطح کلی تناسب اندام شما چقدر است، توجه به نیازهای فردی شما نیز مهم است، حتی آن دونده نخبه ماراتن که معمولا می‌تواند ۷ روز در هفته ورزش کند، احتمالا پس از مثلا دویدن در مسافتی طولانی‌تر از حد معمول، دویدن یک کورس مخصوصا تپه‌ای که به آن عادت ندارند یا تکمیل یک دوره به کمی ریکاوری بیشتری نیاز دارد.

به همین دلیل مهم است که هم به احساس خود و هم به نحوه واکنش بدن به تمرینات، توجه کنید. فلات‌های ورزش (زمانی که به نظر نمی‌رسد بیشتر به خود فشار بیاورید)، خستگی ذهنی، احساس فرسودگی و درد شدید عضلانی که بیش از سه یا چهار روز طول می‌کشد همه نشانه‌هایی هستند که نشان می‌دهند باید ریکاوری تمرینی خود را افزایش دهید و لازم است به بدن خود گوش دهید.

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , #قطر2022, سیداسماعیل داودی شمسی , هادی_زند , لس_ـآنجلس , ورزش_زنانomid_navid

پشت‌پرده نرفتن ایران به المپیک لس‌آنجلس

یک دوره زمانی ۳ ساله ریاست در سازمان تربیت‌بدنی با حواشی عجیب و غریب؛ از نرفتن به مسابقات المپیک ۱۹۸۴ لس‌آنجلس تا کشتی‌گرفتن یکی از ملی‌پوشان ایرانی مقابل حریف رژیم صهیونیستی در مسابقات قهرمانی جهان سال ۱۹۸۳ میلادی در کیف! در این مقاله حقوق ورزشی از زوایه دیگر قابل تامل می باشد.

سیداسماعیل داودی شمسی متولد بهمن ۱۳۲۵ فعال سیاسی و نماینده دوره‌های سوم و چهارم از اردکان یزد و معاون نخست وزیر رئیس سابق تربیت بدنی بوده است. داودی شمسی در زمان حضور مهدوی‌کنی به عنوان وزیر کشور در کابینه رجایی، معاون سیاسی وزارت کشور بود و بعد از آن به سمت استانداری اصفهان رسید و در سال ۱۳۶۱ نیز به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شد. او همچنین در سال ۱۳۶۴ شرایط را برای فعالیت کمیته ‌ملی المپیک فراهم کرد و هرچند در رای‌گیری با غفوری‌فرد جهت تصدی ریاست این کمیته به تساوی رسید اما از ادامه کار انصراف داد و پیوند خود با ورزش را برای همیشه قطع کرد.

وی فعالیت کاری خود را با سپاه آغاز کرد و بعد از آن تصمیم گرفت در حوزه ورزش کار خود را دنبال کند. در هیات دولت با پیشنهاد نفراتی چون ناطق‌نوری، هاشمی‌طبا و غفوری فرد به عنوان گزینه ریاست سازمان تربیت‌بدنی مطرح شد و در نهایت با تصمیم میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت در این جایگاه قرار گرفت.

داودی شمسی در ابتدای امر با مخالفت افرادی روبرو بود که دیدگاه خوبی به ورزش نداشتند و در عین حال یکی از تصمیماتش راه‌اندازی ورزش زنان بود که در دوران مصطفی داودی تعطیل شده بود. وی همچنین در بخشی از این گفت‌وگو به ماجرای کشتی‌ گرفتن سیف‌خانی در مسابقات قهرمانی جهان مقابل حریفی از رژیم صهیونیستی اشاره کرد و اتفاقات پس از این ماجرا را شرح داد.

در مورد خود و خانواده‌تان بگویید.

در سال ۱۳۲۵ در روستای شمسی در شهرستان اشک‌زر یزد به دنیا آمدم و مرحوم پدر و پدربزرگم از اشک‌زر به روستای شمسی آمدند و مادرم نیز اهل روستای شمسی بود. پدر بزرگم روحانی بود اما به قول مرحوم پدرم، لقمه آخوندی نمی‌خورد و زمانی که منبر می‌رفت پولی نمی‌گرفت. پدرم نیز در حد مقدمات حوزه خوانده بود. خانواده ما شامل ۴ برادر و ۳ خواهر است. بنده نیز در کودکی بچه خجالتی بودم.

دوران دبستان را در روستای شمسی و دبیرستان را در شهر یزد پشت سر گذاشتم و به یاد دارم که حتی در دبستان فضایی برای ورزش وجود نداشت و صرفا تردد و رفت‌وآمد ما به مدرسه نوعی ورزش به شمار می‌رفت. در دوران دبیرستان اما فضای ورزشی داشتیم و با وجود زمین والیبال و میز پینگ‌پنگ، فعالیت ورزشی مرسوم نبود و حتی زنگ ورزش نداشتیم. وقتی به دبیرستان ایرانشهر رفتم اما همه رشته‌های ورزشی فعال بود و از فضای ورزشی بزرگی برخوردار بودیم و معلم ورزش بسیار خوبی نیز داشتیم. بنده والیبال و بسکتبال بازی می‌کردم و سابقه عضویت در تیم بسکتبال مدرسه را نیز داشتم و در مسابقات نیز شرکت کردم.

بعد از ساعت تعطیلی مدارس در دبیرستان پهلوی معلم‌ها و دانش‌آموزان ورزش‌هایی نظیر فوتبال و والیبال انجام می‌دادند و در دبیرستان ایرانشهر اما فضا و رشته‌های ورزشی بیشتری دایر بود و بعد از تعطیلی مدرسه در حدود ۷ تا ۸ رشته دایر بود که به ورزش می‌پرداختند. با توجه به اینکه روستازاده بودم به همین دلیل در دوومیدانی و پرش نیز شرایط خوبی داشتم. علاوه بر این کتابخانه خوبی در دبیرستان داشتیم و من نیز کتابخوان بودم. آن زمان با توجه به اینکه تعداد مدارس کم بود افراد توانمندی را به عنوان مدیر مدارس انتخاب می‌کردند و زمانی نیز که بنده به عنوان نماینده مجلس انتخاب شدم به دیدار مدیران مدارس خود رفتم. ورزش در شهری همانند یزد فعال بود و تمامی مدارس امکانات ورزشی داشتند و در اصفهان نیز استخرها متعلق به مدارس بود و با توجه به اینکه بعد از انقلاب تعطیل شده بود و بنده به عنوان استاندار اصفهان انتخاب شدم، مجددا استخرها را راه‌اندازی کردیم. اولین روزی که استاندار تهران شدم به تماشای مسابقات کشتی رفتیم و از مرادعلی شیرانی نیز تقدیر کردم و بعدا وی رییس فدراسیون کشتی شد.

 

سال ۱۳۳۷ کلاس ششم دبستان بودم و برای ادامه تحصیل به شهر یزد رفتم. در دبیرستان ایرانشهر در رشته ریاضی تحصیل کردم و سال ۱۳۴۳ در دانشگاه اصفهان و در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کردم و در ادامه به دلیل تغییرات صورت گرفته در رشته فیزیک فارغ التحصیل شدم. آن زمان رشته کامپیوتر نیز به تازگی در ایران ایجاد شده بود و سال سوم دانشگاه بود که همزمان دوره کامپیوتر را نیز پشت سر گذاشتم. دوره‌هایی که پشت سرگذاشتم دانشگاهی نبود و در حدود ۱۲ دوره شرکت کردم و مدارک IBM گرفتم که معادل کارشناس ارشد کامپیوتر بود و با این مدارک شروع به تدریس کردم و در دانشکده فنی دروس عملی را تدریس می‌کردم. تا سال ۵۱ در اصفهان بودم و دوره سربازی خود را نیز همانجا پشت سر گذاشتم و صرفا دوره آموزشی دوران سربازی را به تهران رفتم. در نهایت نیز سال ۱۳۵۴ ازدواج کردم و صاحب ۲ دختر، یک پسر و ۴ نوه هستم.

چگونه شد که تصمیم گرفتید به حوزه ورزش ورود کنید؟

علت اصلی حضور من در ورزش به دوران سربازی‌ام باز می‌گردد. رشته‌ام خاص بود و شاه دستور داده بود دانشجویانی که از خارج می‌آیند و دانشجویان داخلی نیز که رتبه یک تا سوم را کسب می‌کنند دوره سربازی ویژه را که طرح ۲۴ هفته‌ای بود پشت سر بگذارند. چون کامپیوتر بلد بودم و به این رشته احساس نیاز بالایی وجود داشت. در دوره سربازی نیز به منظور حضور در کادر کامپیوتر دانشگاه فعالیت خود را دنبال کردم. در این دوره اساتید دانشگاه تربیت‌بدنی را برای آموزش تحصیل‌کرده‌های خارج از کشور که به ایران آمده بودند، آورده بودند و قرار شد یک جلسه درس تربیت‌بدنی و ورزش مدنظر قرار گیرد و جالب است بدانید یکی از این اساتید، غلامحسین شکوهی به عنوان وزیر آموزش و پرورش دوران بازرگان بود.

از سوی اساتید ورزشی حاضر عنوان شد که ورزش برای نسل جدید ایران الزامی است و متاسفانه ورزش در کشور دچار ضعف شده است و باید به صورت جدی نسبت به رواج آن در بین مردم چاره‌اندیشی شود چرا در حوزه تربیت‌بدنی عقب رفته‌ایم. در حدود سال ۵۰ بود و تضعیف ورزش ایران تا پس از انقلاب ادامه یافت و بعد از انقلاب بود که گزارشی برای دولت نوشتم و اعلام کردم تربیت‌بدنی تضعیف شده و پیشنهاد کردیم که سازمان تربیت‌بدنی مجددا با قدرت فعالیت کند. آن زمان در حال نوشتن قانون بودند تا سازمان تربیت‌بدنی در بخش دانشگاه‌ها، مدارس، در بخش نظامی و…دستخوش تغییر شرایط شود.

از ورود خود به سپاه بگویید.

بنده، شهید کلاهدوز و سازگارا مامور شدیم که اساسنامه ورزش سپاه را در سال ۵۷ بنویسیم و شهید بهشتی به بنده گفت حدود یکسال باید اینجا بمانید. همسرم نیز در سپاه مشغول فعالیت بود. در کمیته انقلاب نیز تعدادی افراد حضور داشتند که به سپاه آمدند و افرادی که به شورای فرماندهی سپاه آمدند به جز بنده و شهید کلاهدوز همگی از زندان آمده بودند و در زندان ورزش را تجربه کرده‌ بودند و در آن زمان رفیق دوست که عضو شورای فرماندهی سپاه بود، برخی پادگان‌ها را گرفته بود. شهید رجایی که در زمان بازرگان سرپرست وزارت آموزش پرورش بود یک شب بنده را در هیات دولت دید و گفت از رفیق دوست دعوت کرده‌ام که جلسه‌ای داشته باشیم اما نمی‌آید، هرچه سریع‌تر وی را دعوت کن، چرا که زمین‌های ورزشی آموزش و پرورش را گرفته است. به شهیدرجایی گفتم حتما این کار را انجام خواهم داد. در روزهای اول انقلاب زمین‌های تربیت بدنی و ساختمان‌های ساواک را به دلیل مساحت زیاد، سپاه در اختیار گرفته بود. شهیدرجایی گفت حتی اگر رفیق‌دوست قبول نکرد موضوع را در دستورکار شورای فرماندهی سپاه قرار دهید تا یک جلسه بیایم و در مورد زمین‌هایی که سپاه از آموزش و پرورش گرفته است و باید پس دهد،‌ صحبت کنیم.

شاه‌حسینی که در دوره مهندس بازرگان اولین رییس سازمان تربیت‌بدنی بود نیز عنوان کرد که مخالف بوده است آن زمین‌ها توسط سپاه گرفته شود. وی در راه‌اندازی ورزش کشور بسیار نقش داشت و در همان فاصله تشکیل دولت شهیدرجایی برخی زمین‌های ورزشی از سوی دیگران گرفته شده بود. در نهایت نیز رفیق‌دوست اعلام کرد که با توجه به صحبت‌های داودی زمین‌های جدید را نگرفته‌ایم اما زمین‌هایی که از ابتدای انقلاب گرفته شده است بازپس‌گیری آن‌ها کار هرکسی نیست. زمانی نیز که به عنوان معاون امور نهادها در سپاه کار خود را دنبال کردم. در نهایت تصمیم گرفتیم و اعلام کردیم که سپاه باید صاحب واحد تربیت‌بدنی فعال شود و خوشبختانه این اتفاق رخ داد. سپاه نیازمند پادگان و زمین‌های ورزشی بزرگ بود اما در عین حال گفتیم دیر یا زود باید زمین‌هایی که از ورزش گرفته‌اید را پس دهید و تخلیه کنید. این تصمیم با مخالفت‌هایی همراه بود اما تاکید کردیم که این اتفاق باید رخ دهد و اگر سپاه قصد دارد از چنین فضاهایی برخوردار باشد باید خودش اقدام به ساخت آن کند.

 

در نهایت سپاه، زمین‌های ورزشی مربوطه را پس داد؟

بله، اکثر زمین‌های ورزشی از سوی سپاه پس داده شد و هرجا نیز زمینی پس داده نشد در زمان ریاست بنده در سازمان تربیت‌بدنی بازپس گرفته شد.

از چه سالی به عنوان رییس سازمان تربیت‌بدنی منصوب شدید؟

۱۴ فروردین ماه سال ۱۳۶۲ بود که به عنوان رییس سازمان تربیت‌بدنی منصوب شدم. بازی‌های آسیایی هند به تازگی برگزار شده بود و متاسفانه کاروان ایران هیچ مدالی کسب نکرده و این مسئله با سروصدای زیادی همراه شده بود. آن زمان از ورزش کسی به جلسات هیات دولت نمی‌رفت و از زمان فعالیت درگاهی قرار شد رییس سازمان تربیت‌بدنی به عنوان معاون نخست وزیر در جلسات هیات دولت شرکت کند. در کنار رییس سازمان تربیت‌بدنی، رییس سازمان انرژی اتمی نیز قرار شد در جلسات حاضر شود.

کل بودجه عمرانی ورزش در سال اول فعالیت بنده در سازمان تربیت‌بدنی ۲۵۰ هزار تومان بود. به هر شهری می‌رفتیم تعهدی را به منظور توسعه ورزش برای استاندار و امام جمعه ایجاد می‌کردیم تا این‌گونه بتوانیم شرایط را برای توسعه ورزش رقم بزنیم. در حوزه ورزش نیازمند تعامل و همکاری همه‌جانبه بودیم و بدون هم‌افزایی امکان پیشبرد فعالیت نداشت و در کنار آن شرایطی را فراهم کردیم تا امکان فعالیت ورزشی در شب‌ها و روزهای تعطیل به صورت رایگان قابل استفاده باشد و اینگونه توسعه ورزش را آغاز کردیم.

پیشنهاد ریاست سازمان تربیت‌بدنی اولین بار چگونه به شما ارائه شد؟

گزارش بسیار جامع و کاملی را در مورد ورزش به هیات دولت ارائه کردم و باید بدانید که جلسات هیات دولت به ریاست نخست وزیر تشکیل می‌شد. پیش از آن مهندس موسوی با منزل ما تماس گرفت و گفت گزارش مربوط به ورزش را خوانده‌ام و عجب گزارش خوبی است و در اولین جلسه هیات دولت در دستورکار قرار خواهد گرفت، بنابراین به جلسه هیات دولت بیایید و گزارش لازم را ارائه و ورزش را فعال کنید. آقایان هاشمی طبا، غفوری فرد و بهزاد نبوی در جلسه حضور داشتند. نبوی نیز به ورزش علاقمند بود و گفت از یک زمانی در زندان ورزش می‌کرده است و یک عده نیز پشت سرش ورزش می‌کرده‌اند. بعد از نماز مغرب از نمازخانه بیرون آمدم و به یکباره آقای ناطق نوری فریاد زد و گفت خودش است. برگشتم و دیدم آقایان ناطق نوری، غفوری فرد، هاشمی طبا و دکتر حبیبی دور هم جمع شده‌اند. آقای حبیبی نیز که معاون اول نخست وزیر بود و جلسات بودجه‌ای را اداره می‌کرد و در عین حال در جریان گزارش‌های ورزشی استان‌ها از سوی نخست وزیر که از سوی بنده ارائه می‌شد، قرار داشت. خلاصه شوخی شوخی گفتند در شرایط فعلی هیچ‌کس بهتر از تو نیست و اگر هر کدام از ورزشکاران را بگذاریم کسی آن‌ها را تحویل نمی‌گیرد.

پس از آن به هیات دولت رفتیم و در نهایت میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر به بنده پیشنهاد سرپرستی سازمان تربیت‌بدنی را ارائه کرد. موسوی با من تماس گرفت و گفت از گزارش ارائه شده راضی هستم و با توجه به تاکید آقایان تصمیم گرفتم که حکم شما را به عنوان سرپرست صادر کنم و تو جزء اولین نفراتی هستی که تمامی اعضای هیات دولت با انتخابت موافق هستند.

شرایط ورزش را چگونه پیش بردید؟

از سال ۶۲ تا ۶۴ در سازمان تربیت‌بدنی فعالیت خود را دنبال کردم. پس از قبول پیشنهاد نخست وزیر به موسوی گفتم قصد ندارم در دولت بمانم چرا که همگی معقتد بودند هرکسی به سازمان تربیت‌بدنی و شهرداری برود، خراب می‌شود. سال اول سرپرست و از سال دوم به عنوان رییس سازمان تربیت‌بدنی کار خود را دنبال کردم. بنده در دولت دارای نفوذ بودم و با وزرا روابط خوبی داشتم و خوشبختانه این مسئله در پیش‌برد امور بسیار کمک می‌کرد.

همچنین زمانی که معاون نخست وزیر بودم یک هفته در میان به جبهه می‌رفتم و یک هفته نیز در استان‌های مختلف حضور می‌یافتم. این مسئله در توسعه ورزش بسیار نقش داشت و جبهه جای مناسبی برای انجام فعالیت‌های ورزشی بود. در ایستگاه‌های صلواتی توپ والیبال و فوتبال توزیع می‌کردیم تا رزمندگان بتوانند در زمان مناسب ورزش کنند. بنده همچنین معاون هماهنگی نهادهای انقلاب اسلامی و معاون نخست وزیر در امور نهادهای انقلاب اسلامی و سرپرست سازمان تربیت‌بدنی بودم و علاوه بر این عضویت من در معاونت هماهنگی نهادهای انقلاب اسلامی بسیار تاثیرگذار بود.

 

شورای نهادهای انقلاب اسلامی را تشکیل داده بودیم و بخش تربیت‌بدنی وزارت آموزش پرورش، جهاد دانشگاهی، هلال احمر، عقیدتی سیاسی ارتش،‌ سازمان تبلیغات اسلامی و… حضور داشتند. نهادها را جمع و کم کردیم و با مخالفت‌هایی همراه شدیم. قرار شد هر کدام از این نهادها به کمیسیون فرهنگی دعوت شوند و آن زمان بنده رییس سازمان تربیت‌بدنی بودم. هرکدام می‌آمدند اعلام می‌کردند که امکانات خود را از دست داده‌اند. به آن‌ها گفتم گزارش مربوطه را تهیه کنید تا در هیات دولت این مسئله را پیگیری کنیم. خوشبختانه به مرور ورزشی که تضعیف و تعطیل شده بود رفته رفته جان گرفت و آماده شد. در سازمان تربیت‌بدنی سعی کردیم افراد موثر در وزارتخانه‌ها را دعوت و شرایط حل مشکلات آن‌ها را فراهم کنیم.

ورزش همینجوری شوخی شوخی با توجه به اینکه در زمان جنگ امکانات نبود، درست شد و راه افتاد. یکی از تصمیمات مهم ما این بود سازمان‌ها و دستگاه‌هایی که بخش ورزشی دارند فعال شوند و در عین حال درخواست کردم دولت یک ماموریت رسمی به بنده بدهد تا بتوانم با قدرت از طریق مجلس فعالیت‌ها را پیش ببرم و به این ترتیب توانستیم این‌گونه ورزش دستگاه‌ها را فعال کنیم و به طور مثال در حوزه بانک‌ها ورود کردیم و با همکاری ورزش بانک‌ها را توسعه دادیم تا فعالیت‌های ورزشی را به صورت مستمر در دستورکار قرار دهند.

آیا در کمیته ملی المپیک نیز به عنوان رییس انتخاب شدید؟

در کمیته ملی المپیک به عنوان رییس فعالیت نکردم اما کمیته ملی المپیک تعطیل بود و بنده این کمیته را در سال ۱۳۶۴ راه‌انداختم. کمیته المپیک به عنوان وزیر امور خارجه ورزش بود. در انتخابات کمیته ملی المپیک نیز درخواست کردم به بنده رای ندهند و گفتم به دلایلی که صلاح می‌دانم حضور بنده در کمیته ملی المپیک ثمری ندارد. گفتم بنده کار خودم را انجام داده‌ام و زمانی نیز که از ورزش بروم به شما کمک خواهم کرد. با غفوری فرد در انتخابات کمیته ملی المپیک به آرای مساوی رسیدیم. در نهایت اعلام انصراف دادم و در حالی که به بنده پیشنهاد شد در هیات رییسه فعالیت کنم اما اعلام کردم قصد ندارم در کمیته ملی المپیک حضور یابم و پیشنهاد دادم از مصطفی داودی که تازه پسرش شهید شده بود در هیات رییسه استفاده شود، مسئله‌ای که با استقبال خود او و سایر دوستان همراه شد و از آن سال به بعد بنده از ورزش جدا شدم. به خاطر دارم که افشارزاده کنار بنده نشسته بود و گفت اجازه نمی‌دهیم از ورزش کنار بروی (با خنده).

مصطفی داودی که قبل از شما به عنوان رییس سازمان تربیت‌بدنی فعالیت می‌کرد پس از خداحافظی از این سازمان کجا مشغول به فعالیت شد؟

زمانی که بعد از مصطفی داودی در سازمان تربیت‌بدنی مشغول به فعالیت شدم با وی تماس گرفتم و گفتم پست خوبی را به تو خواهم داد. به او گفتم باید فدراسیون ناشنوایان را راه‌اندازی کنی. با منزل او تماس گرفتم و گفتم همه در ورزش می‌گفتند طی این چند ساله که در ورزش رییس سازمان تربیت‌بدنی بودی گوش شنوایی نداشتی و حرف هیچ کس را گوش نمی‌کردی. در حالی که به حرف‌های من گوش می‌دادی. از ته دل خندید و به یاد دارم در روز معارفه وی نیز اعلام کردم چون مصطفی داودی گوش شنوایی نداشت به عنوان رییس فدراسیون ناشنوایان انتخاب شده است که همه حاضران از شنیدن این جمله خندیدند.

به طور کلی شرایط ورزش ایران در سال‌های ابتدایی انقلاب چگونه بود؟

از سال ۵۶ تا ۶۲ ورزش ایران از هم پاشیده بود. بنده چون در وزارتخانه‌ها و مجلس شورای اسلامی نفوذ داشتم سعی کردم شرایط ورزش کشور را تغییر دهم. مصطفی داودی ورزشکارانی را که زیر بار او نمی‌رفتند کنار گذاشته بود. با این ورزشکاران و قهرمانان تماس گرفتم و از آن‌ها دعوت به همکاری کردم. در عین حال تمامی افراد ضعیف و غیر ورزشی در استان‌ها و فدراسیون‌ها را تغییر دادم و از قهرمانان استفاده کردم. به این ترتیب افراد مرتبط با ورزش را به کار گرفتم و این‌گونه سعی کردیم شرایط ورزش را تغییر دهم. سعی می‌کردم با رفتن به وزارتخانه‌ها برای ورزش و فعالیت‌های ورزشی تبلیغ کنم. باید بگویم در ابتدای انقلاب برخی افراد مخالف ورزش بودند.

نسبت به افرادی که مخالف ورزش بودند چه واکنشی داشتید؟

هر شب همراه با چند نفر از روحانیون طرفدار ورزش به زورخانه‌ها، ورزشگاه‌ها و محله‌هایی که مسابقات ورزشی داشتند می‌رفتیم. از طریق مساجد مسابقات گل کوچک راه افتاده بود و مسابقه برگزار می‌شد و جایزه می‌دادند. در شهرستان‌ها نیز همین رویه را دنبال کردیم و شورای نهادهای انقلابی را فعال می‌کردیم و با حضور روحانیون به محله‌ها و ورزشگاه‌ها می‌رفتیم و با انجام فعالیت‌های فرهنگی سعی کردیم ذهنیت‌ها را تغییر دهیم.

بعد از انقلاب برخی ورزش‌ها ممنوع شدند، ورزش‌هایی نظیر بوکس، شمشیربازی، شطرنج و در عین حال زنان در حوزه ورزش با ممنوعیت‌های مختلفی همراه بودند، دیدگاه شما نسبت به این مسائل چه بود؟

بنده قصد داشتم این رشته ها را راه‌اندازی کنم اما حقیقتا زورم نرسید و در هیات دولت نیز اعلام کردم که علما باید کمک کنند. آن زمان آقای خامنه‌ای به عنوان رییس جمهور و و آقای هاشمی رفسنجانی نیز موافق راه اندازی این رشته های ورزشی بودند اما در این خصوص مسائل شرعی مطرح شده بود.

 

در نهایت زورتان نرسید شرایط را تغییر دهید؟

بله اما چرا زورمان نرسید؟ بنده با آقای منتظری خیلی صمیمی بودم و آقای گلپایگانی نیز با من رابطه خوبی داشت. منتظری و بهشتی گفته بودند اشکالاتی وارد است هرچند بهشتی اقدام موثری نیز انجام داده بود و مانع از حذف بندی از قانون اساسی شده بود که مخصوص تربیت‌بدنی بود. پیشنهاد حذف این بند را داده بودند. بهشتی و منتظری بالا نشسته بودند و رییس جلسه منتظری بود و جلسه را نیز بهشتی اداره می‌کرد که شهید بهشتی گفته بود خیر و بیان کرده بود تربیت‌بدنی یکی از رشته‌های تربیتی است که به آن تاکید بسیاری شده است.

در عین حال با کمبود منابع مالی مواجه بودیم و نمی‌توانستیم برخی رشته‌ها نظیر شمشیربازی را راه‌اندازی کنیم. فردی به نام مهرآیین که رییس تدارکات مجلس بود ریاست ورزش‌های رزمی را برعهده داشت و از نفوذ بالایی برخوردار بود. به وی گفتم سالن شمشیربازی را خالی کن او اما گفت بچه‌های ورزش‌های رزمی را به این سالن می‌برم؛ هر سه رشته کاراته، تکواندو و جودو را تحت عنوان ورزش‌های رزمی به این سالن می‌برد و با ما همکاری نکرد. در نهایت مهرآیین را برکنار و هر سه رشته را جدا کردم. ریاست جودو را به مهرآیین واگذار کردم و ریاست شمشیربازی را نیز بر عهده محمدزاده گذاشتم. علاوه بر این در جلسه نهادها و نمازهای جمعه سعی کردیم برخی مسائل را حل و روحانیون مخالف را با خود همراه کنیم و توانستیم زمین‌های ورزشی را پس بگیریم.

در المپیک ۱۹۸۴ لس‌آنجلس در زمان ریاست شما بر سازمان تربیت‌بدنی، کاروان ایران به المپیک نرفت، در مورد زوایای این اتفاق صحبت کنید و از نظر شخصی خود و افراد تصمیم‌گیر در این رابطه بگویید.

آن‌ زمان علاوه بر نبود امکانات، آقای ولایتی زیر بار اینکه کاروان ایران به المپیک برود نرفت. دیگر مسوولان هم از اعزام حمایت نکردند، البته آقای هاشمی موافق بود و آقای خامنه‌ای هم بعدا موافق شد. اما حامیان اعزام هم حمایت علنی نکردند.

چرا؟

باید از خودشان سوال بپرسید.

نظر شخصی شما چه بود؟

بنده دوست داشتم که کاروان ایران به المپیک برود و بعدا هم موافق بودم. یک روز به یکی از مقامات هم گفتم اما آنها موضوع را به یکدیگر پاس دادند. گفتم شما الان موافق هستید که ما برویم. موافقان تصور می‌کردند امام قبول نمی‌کند که کاروان ورزشی ایران به آمریکا اعزام شود. ظاهرا امام گفته بودند اگر اینجا کوتاه بیایید جای دیگر هم باید کوتاه بیایید. آقای ولایتی هم گفت هر جا می‌روم می‌گویند می‌خواهید به آمریکا بروید؟ پس چرا مرگ بر آمریکا می‌گویید؟

البته آقای خاتمی موافق اعزام کاروان ایران بود، آقای خرازی را فرستاد نزد رییس جمهور. آقای خرازی زرنگی کرد و گفت نزد مراجع هم می‌روم. به من گفت تو هم بیا. آقای منتظری هم گفت «موافق اعزام است ولی اول باید امام را راضی کنید، البته ایشان اجازه نمی‌دهند که شما به المپیک ورزشی در کشور آمریکا بروید. برخی مراجع می‌گویند این برای اسلام بد است». به حاج احمد آقا هم گفتم، گفت بنده خودم موافق اعزام هستم ولی امام قبول نمی‌کند.

وضعیت ورزش زنان چگونه بود؟

فعالیت زنان نیز در دوره ریاست داودی در سازمان تربیت‌بدنی تعطیل شده بود و بنده بلافاصله ورزش زنان را راه انداختم و در اولین ملاقات با زنان، گفتم اداره امور خواهران را ایجاد می‌کنم و به شما اتاق و حکم مدیرکلی می‌دهم که همگی از حکم مدیرکلی استقبال کردند و واقعا ورزش زنان را راه انداختم.

 

مصطفی داودی به چه علت ورزش زنان را تعطیل کرده بود.

نمی‌دانم شاید به همین دلیل که بانوان باید حجاب داشته باشند. زمانی که ورزش زنان را درست کردیم آقای قرائتی اولین مخالف ما بود. او از نهضت سوادآموزی عضو شورای هماهنگی بود. ایشان در تلویزیون گفته بود که اگر خانم‌ها بخواهند بیایند باید لباس غیرچسبان بپوشند. بنده گفتم ورزش بانوان را راه می‌اندازم و لباس ورزشی بپوشید و شاید بعدا بگوییم لباس آزادتر بپوشید.

دختر نواب صفوی با هیاتی از خانم‌های کاملا چادری آمده بودند و از مسئول بخش بانوان که انتخاب کرده بودیم نیز دعوت به عمل آوردیم که یک طرف بنده و خانمی نیز که مسئول ورزش کمیته و سپاه بود نیز طرف دیگر بنده نشسته بودند و سایر مسئولان نیز در حوزه زنان حضور داشتند. زمانی که نشستند دختر نواب صفوی عکس‌های بدون حجاب مسئول ورزش بانوان را که من منصوب کرده بودم، جلوی من گذاشت. من فقط اولین عکس را دیدم و برعکس کردم و جلوی خود خانم صفوی قرار دادم. مسئول ورزش بانوان عضو تیم بسکتبال زمان شاه بود و عکس‌ها مربوط به سال ۵۶ بود که آن تیم‌ بسکتبال نزد رییس ورزش وقت یا فرد دیگری که دقیق خاطر ندارم و بعدها اعدام شده بود، رفته بودند. گفتم ببینید زمانی که امام آمد چند نفر از زنانی که الان در همین اداره خودمان هستند با حجاب بودند؟ گفتند هیچ‌کدام. گفتم به همین دلیل آن‌ها را می‌آورم و تا آخر هم از آنها حمایت می‌کنم. آنها هم نزد چند تن از علما رفته بودند، به طور مثال آقای مجتهدی که یک‌بار نزد او رفته بودم و بنده را می‌شناخت گفته بود داودی شمسی آدم متدینی است چه اتفاقی افتاده که این کار را انجام داده است؟ نزد علامه نوری هم رفته بودند و من از این اتفاق بسیار خوشحال شدم. نزد آقای حائری تهران هم رفته بودند. گفتند باید حجاب رعایت شود.

در مورد مبارزه بیژن سیف‌خانی در مسابقات کشتی فرنگی و آزاد قهرمانی جهان با نماینده رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۸۳ نیز بگویید.

بله کشتی را انجام داد اما همانجا ماند.

چه اتفاقی افتاد؟ می‌گویند آقای ولایتی که آن زمان وزیر امور خارجه بود دستور می‌دهد تیم به ایران برگردد.

آقای منصوری معاون فرهنگی ایشان بود با بنده تماس گرفت. گفتم باید رییس جمهور بگوید می‌آییم.

از این اتفاق شوکه نشدید و آیا ورزشکاران را توجیه‌ نکرده بودید که با نمایندگان رژیم صهیونیستی مبارزه نمی‌کنیم؟ با دستور چه کسی این مسابقه انجام شده بود؟

با دستور من به مسابقات رفته بودند. مسابقات در کیف برگزار شد. ما نمی‌دانستیم در قرعه به رژیم صهیونیستی برخورد خواهیم کرد. شیطنت یا زرنگی صورت گرفته بود. گفته بودند برو به فلانی تلفن بزن و به گونه‌ای صحبت کن که مخالفت نکند و نگو که در حال حاضر به این حریف برخورد می‌کنیم و بپرس اگر به حریفی از رژیم صهیونیستی برخورد کنیم چه کنیم؟ گفتم اگر به ورزشکار رژیم صهیونیستی نزدیک شوی سر من و سر تو بر باد خواهد رفت (با خنده). تلفن قطع شد و تلفن‌ها این‌گونه نبود که دوباره بتواند تماس بگیرد. در نهایت مسابقه داد بود و گفته شده بود که در حال اجازه گرفتن تلفن قطع شده است.

گفتم به من چیزی نگفته بودند. همراه با تیم نیز یک نفر به عنوان نماینده فرستاده بودم که ظاهرا آن زمان در محل سالن حضور نداشته است. نزد آقای هاشمی رییس مجلس رفتم، به او گفتم کشتی‌گیر ما مقابل حریفی از رژیم صهیونیستی مبارزه کرده است. ماجرایی شده بود. گفته بودند از نظر فقهی مشکل دارد. منم دستور دادم تیم از کیف برگردد، هرچند که کار تیم تمام شده بود و دیگر مسابقه‌ای نداشتیم و سیف‌خانی هم دیگر به ایران بازنگشت. اساسا سیف‌خانی چون نمی‌خواست به ایران بازگردد مقابل آن حریف کشتی گرفت. جالب این بود برخی گفته بودند اگر مقابل آمریکا ببازیم از طرف همه ایران به ما فشار وارد می‌شود. من هم به آن‌ها گفتم مقابل ورزشکار رژیم صهیونیستی پیروز شده‌ایم و زمانی هم که برنده شده‌ایم، کشتی‌گیران الله‌اکبر گفته‌اند. در ادامه این بحث‌ها منصوری با من تماس گرفت و گفت خیلی برای شما بد شده است. من هم به آن‌ها گفتم بنده را برکنار کنید.

قبلا هم این را گفته بودم، به طور مثال در مورد ورزش بانوان. گفته بودم حتما با هم مشکل خواهم داشت چون من قصد دارم ورزش بانوان را راه‌اندازی کنم. عسگراولادی و ناطق نوری گفتند اشکالی ندارد و به شرط رعایت حجاب و مسائل اسلامی راه‌اندازی کنید. جلسه دیگری نیز در این رابطه داشتیم که با حضور آقای ری‌شهری برگزار شد و گفتند مراجع نسبت به این مسئله کوتاه نمی‌آیند. من گفتم هیچ کجا نیامده است که ورزشکاران زن مسابقه ندهند و آنجا به نوعی موافقت خود را با ورزش بانوان اعلام کردم. گفتند جرات داری به قم نزد مراجع برو. گفتم آقای منتظری موافقت خود را با ورزش بانوان به شرط رعایت حجاب اعلام کرده است. بلافاصله دستور دادم در تهران استخری ایجاد کنند تا زنان بتوانند از آن‌ استخر استفاده کنند.

در زمان این اتفاق امیر شیرگیر رییس فدراسیون کشتی بود. ما را تحت فشار گذاشته بودند که باید او را تغییر دهید. وی دوست صفی‌زاده بود و در تماس با صفی‌زاده گفتم من را تحت فشار قرار داده‌اند تا او را تغییر دهم. گفت تو به حرف ما گوش ندادی و زمانی که قرار بود شهردار تهران شوی قبول نکردی الان هم قبول نکن. الان چه شده که به حرف دیگران گوش می‌دهی؟ ترخاق را نیز ما به همین دلیل برای کشتی انتخاب کردیم. ما البته تجربه این چیزها را داشتیم. اولین ماه حضور من در سازمان تربیت‌بدنی ۲ نفر از تیم ارتش نیز در مسابقات ارتش‌های جهان مقابل آمریکا کشتی گرفته بودند و پس از آن دیگر بازنگشتند. عمدا هم کشتی گرفته بودند که دیگر بازنگردند. بازنشر از ایسنا

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , #قطر2022, جمیله_سروری_المپیک_ژیمناست , مقاله , روانشناسی_ورزشی, ورزش_زنانomid_navid

خاطره دختر ژیمناست در المپیک توکیو

پای خاطرات تنها المپین ژیمناستیک زنان ایران نشستیم و او از خاطرات خوب و بد سال‌های حضورش در این رشته سخن گفت. با روی خوش به استقبال‌مان آمد و به همراه پسر بچه‌ای ۴ ساله‌ در ورودی خانه ظاهر شد. نوه‌اش را تنها دلخوشی این روزهایش معرفی کرد؛ روزهایی که به قول خودش زندانی شده و دیگر تاب و تحمل حضور در فدراسیون را ندارد. فدراسیونی که روزی خانه اش و او شروع کننده و راه‌گشای فعالیت زنان ایران در این عرصه بوده است.

جمیله سروری دختری ۱۲ ساله بود که بعد از اما و اگرهای فراوان مسافر المپیک ۱۹۶۴ توکیو شد. اولین قهرمان، اولین مربی، اولین داور و اولین مسئول زنان ژیمناستیک ایران مسئولیت‌های بعدی او در عرصه ورزش بود.

هر چند که در آخرین روزهای حضورش در فدراسیون به عنوان نایب رییس به او خیلی بی مهری شد اما او اخراجش را افتخاری می‌داند که به واسطه آن خانه نشینی را تجربه کرد و طعم زندگی بدون دغدغه را چشید. حالا دیگر تمام زندگی او شده نوه، خانواده، همسر و یک دنیا دوست خوب. حالا دیگر آخرین چیزی که او می‌خواهد این است که قبل از اینکه از دنیا برود بار دیگر ژیمناستیک را در اوج ببیند.

سروری با صبر و حوصله خاطرات ۷ دهه زندگی‌اش همچون نحوه ورودش به ژیمناستیک، حضور در المپیک، تماشای آخرین کشتی‌های مرحوم تختی و …. را برایمان زنده کرد. در ادامه گفت و گوی ۹۰ دقیقه‌ای ایسنا با جمیله سروری را می‌خوانید.

 

به خاطر علاقه پدرم ژیمناستیک را در خانه شروع کردم

ژیمناستیک ایران سابقه ۹۰ ساله دارد. البته قدمت ژیمناستیک مردان ۲۰ سال جلوتر از زنان بود. مردان سالن‌هایی برای تمرین داشتند. اولین سالن هم در پارک شهر تهران باز شده بود. یک چادر بادی بود که وسایل ژیمناستیک داشت. من به آن سالن رفته بودم. حتی مردان قبلتر از شروع ژیمناستیک زنان، سفر خارجی هم رفته بودند. پدرم در جوانی ژیمناستیک را دیده بود اما خبر نداشت همچین رشته‌ای در ایران در بخش زنان می‌تواند فعال باشد. از روی علاقه‌ای که داشت در خانه ژیمناستیک را با من شروع کرد. من عکسی دارم که در ۳ سالگی در بالکن خانه پا باز نشسته‌ام. پدرم در زمان خودش فراتر از دوران پیش می‌رفت. او ورزشی نبود ولی خیلی علاقه‌مند به ورزش بود. خودش برای خودش ورزش می‌کرد. حتی اهل کوه هم نبود. دیپلمات بود و در وزارت خارجه کار می‌کرد. علاقه وافری به ژیمناستیک داشت و حتما آن را جایی دیده بود. من فرزند اول خانواده بودم و پدرم دوست داشت تمام آرزوهایش را روی من پیاده کند. از این بابت خیلی اذیت شدم چون دوران کودکی نداشتم و تمام زندگی من در قالب ورزش سپری شد.

کاخ ورزش اولین سالن ژیمناستیک زنان ایران بود

۵ سالم بود و هنوز مدرسه نمی‌رفتم که پدرم آنقدر جست و جو کرد تا یک سالن در طبقه زیرین کاخ ورزش که مختص سازمان تربیت بدنی بود پیدا کرد. یک راهروی طولانی با عرض کم اما طول زیاد بود. آن طرفش هم سالن وزنه برداری بود که ورزشکارانی چون نصیری و برومند در آن وزنه می‌زدند. اولیه‌ترین وسایل ژیمناستیک را داشت. من از این سالن شروع کردم. در این سالن زن ۳۰ ساله هم بود، دختر بچه ۶ تا ۱۰ ساله هم بودند؛ چیزی که در ژیمناستیک غیر ممکن است. رده بندی سنی در این رشته خیلی مهم است. مرحوم احمد عسگری نیک مربی ما بود. آن اولین سالن ژیمناستیک زنان ایران بود اما بعد از ۶ ماه یا یک سال یک سالن هم در مشهد توسط آقای یزداد افتتاح شد. آقای اعظمی در شیراز نیز یک سالن برپا کرد. خلاصه مردان بانی شدند تا سالن‌های زنان راه اندازی شد.

 

بانی ژیمناستیک زنان ایران بودم

خلاصه در آن زمان با سن‌های مختلف در این سالن کار می‌کردیم. به همین دلیل است که می‌گویم ما بانی ژیمناستیک زنان ایران بودیم. این را با کمال صراحت و محکم می‌گویم که من و دو سه نفر دیگر بانی و شروع کننده ژیمناستیک زنان ایران بودیم. من اولین قهرمان، تنها المپیکی، اولین مسئول فدراسیون، اولین داور، اولین مربی و اولین نایب رییسی بودم که البته مرا از فدراسیون بیرون کردند (با خنده). راه را خودم باز کردم بنابراین همیشه در همه مراحل حضور داشتم.

به خاطر سختگیری‌های پدرم عصبی بودم

پدرم در ورزش خیلی جدی بود و اصلا شوخی نداشت. هیچ روزی نبود که من مثل بقیه دخترها آزاد باشم و سینما بروم. تا ۱۷ یا ۱۸ سالگی که ورزش می‌کردم شرایط همین بود. همیشه برنامه من مشخص بود. مدرسه، خانه، سالن و تمرین باله. باله ملزوم ژیمناستیک بود و باید می‌رفتیم. حتی اگر سفری به شمال می‌رفتیم باید روی ماسه تمرین می‌کردم. اگر در شهرستان بودیم کاه پهن می‌کرد و من روی آنها تمرین می‌کردم. من خیلی صدمه دیدم و از این بابت خیلی عصبی بودم. من هیچ خاطره‌ای از دوران کودکی و نوجوانی‌ام ندارم. اما بعد دیدم که پدرم چه خدمتی به من کرده است. من آن زمان اذیت شدم اما در آینده خیلی به من کمک شد و دیدم که پدرم چقدر به من لطف داشته است.

چند سالی در کاخ ورزش کار کردم تا اینکه سازمان تربیت بدنی تصمیم گرفت که زنان ایرانی را برای اولین بار راهی مسابقات المپیک کند. طبق قوانین اسلامی ورزشکار زیر ۱۶ سال اجازه حضور در مسابقات بین المللی را نداشت. از طرفی هم علاقه‌ای نداشتند که مرا به المپیک بفرستند. ویرا تمام هم و غم خود را روی من گذاشت که این کار انجام شود. در سه انتخابی اول شدم و مرا راهی المپیک کردند.سازمان تربیت بدنی تصمیم گرفت زنان را به المپیک ۱۹۶۴ توکیو بفرستد

۳ یا ۴ سالی در همان کاخ ورزش تمرین می‌کردم. سازمان تربیت بدنی هم دو مربی به نام خانم ویرا و آقای ژوزف را از چکسلواکی آورده بود. این زن و شوهر دو سال ایران بودند. خانم، مربی ما و همسرش مربی ژیمناست‌های آقا بود. ما در همین زیرزمین خانه ورزش و مردان هم در همان چادر پارک شهر تمرین می‌کردیم. نزدیک به مسابقات المپیک ۱۹۶۴ توکیو شدیم که سازمان تربیت بدنی تصمیم گرفت که زنان ایرانی را برای اولین بار راهی مسابقات المپیک کند. ۴ زن دوومیدانی کار را از شاخه‌های مختلف انتخاب کردند. قرار بود یک زن هم از ژیمناستیک اعزام ‌شود. نمی‌دانم چه شد که واقعا سازمان تربیت بدنی رشته نوپای ژیمناستیک را برای اعزام انتخاب کرد. در این رشته هم باید تیم اعزام می‌شد تا یک مقام یا جایگاهی بدست آید.

نمی‌خواستند من به المپیک بروم اما در سه انتخابی اول شدم

آن موقع سال ۱۳۴۲ بود و من ۱۲ ساله بودم. طبق قوانین آن زمان ورزشکار زیر ۱۶ سال اجازه حضور در مسابقات بین المللی را نداشت. از طرفی هم علاقه‌ای نداشتند که مرا به المپیک بفرستند. مسابقه انتخابی ‌می‌گذاشتند، من اول می‌شدم دوباره یک مسابقه دیگر! مد نظر برای اعزام فرد دیگری بود اما پدرم مثل شیر ایستاده بود. خودم هم که چندین بار اول شدم و دیگر نمی‌توانستند کاری کنند. روزنامه‌ها هم خیلی شلوغ کرده بودند و مدام تیتر می‌زدند که “سروری زیر سن قانونی است/ سازمان تربیت بدنی درصدد این است که ببیند چه باید کند که اگر نشود خانم X (بالای ۱۶ سال) برود”. برای حضور در مسابقات المپیک حد نصاب وجود داشت. هر ژیمناست باید در المپیک دو برنامه اجرا می‌کرد. برنامه روز اول را فدراسیون جهانی مشترک به همه می‌داد و برنامه دوم اختیاری و با ژیمناست بود. این برنامه باید سنگین‌تر از برنامه فدراسیون جهانی می‌بود. ویرا تمام هم و غم خود را روی من گذاشته بود که این کار انجام شود. بعد از اینکه سه انتخابی برگزار کردند و من اول شدم سازمان تربیت بدنی اعلام کرد که طبق دستوراتی که از بالا آمده سروری به المپیک اعزام می‌شود.

بهترین خیاط ایران برای ما کت و دامن دوخت

پنج زن بودیم که مقدمات سفر ما را به المپیک آماده کردند. من خیلی کوچک بودم. ۴ خانم دیگر در رده سنی ۱۸ تا ۲۰ ساله و دوومیدانی‌کار بودند. لباس آنچنانی برای ما تهیه شد. مالمارتین بهترین خیاط ایران بود که در میدان کاخ خیاطی می‌کرد. برای ما کت دامن و کلاه و لباسهای دیگر دوخت و آماده شدیم. خیلی محترمانه اعزام شدیم نه مثل الان که حتی گرمکن را هم خود ورزشکار می‌خرد. آن موقع من از همه کوچکتر بودم و به همین دلیل همه از من حمایت می‌کردند. خانم پیرنیا مسئول ورزش تربیت بدنی همراه ما بود. او از خانواده‌ای بسیار محترم و فرهیخته بود. همه چیز عالی پیش می‌رفت و خوب بود.

دولت ژاپن برایم مربی انتخاب کرده بود

در المپیک ۱۹۶۴ توکیو تنها و بچه‌ای ۱۲ ساله بودم. طبیعتا باید یک مربی مرا حمایت می‌کرد. ویرا که از چکسلواکی بود به همکارش نامه نوشت که “جمیله شاگرد من است او را در المپیک حمایت کنید، مراقبش باشید و در تمرینات او را همراهی کنید.” البته دولت ژاپن هم که می‌دانست از ایران یک ورزشکار تنها می‌آید یک مربی خانم برایم انتخاب کرده بود که مرا به تمرین ببرد. دو سه بار که با این مربی و با تیم ملی چکسلواکی تمرین کردم با مربی ژاپنی به سالنی رفتیم که مسابقات قرار بود در آن برگزار شود. سوار اتوبوس شدیم و به محل مسابقات رفتیم.

منِ ندید بدید تا عظمت سالن مسابقات المپیک را دیدم احساس کردم نمی‌توانم. نمی‌شود در این سالن بمانم. بدون اینکه بگویم سوار اتوبوس‌ها شدم و به دهکده برگشتم. به هتل که رسیدم تب کردم و در بیمارستان بستری شدم. بعد از دو سه روز حالم بهتر شد. لباس پوشیدم و به مسابقه رفتم. چیزی که بلد بودم را به نمایش گذاشتم. نمی دانستم آنقدر مورد توجه قرار می‌گیرم.عظمت سالن المپیک را که دیدم تب کردم

منِ ندید بدید که در یک سالن ۲ در ۱۵ متر، با تشک‌های غیر استاندارد، بدون تخته موازنه و با چوب‌هایی که دستی تراشیده بودند تمرین کرده بودم به آن سالن رفتم و تا عظمت سالن المپیک را دیدم احساس کردم نمی‌توانم. نمی‌شود در این سالن بمانم. این صحنه‌ها هیچ گاه بعد از ۶۰ سال از یادم نمی‌رود. مربی ژاپنی با زبان بی‌زبانی به من گفت برای تمرین لباسم را عوض کنم. من با هدف تعویض لباس به محوطه برگشتم و بدون اینکه بگویم سوار اتوبوس‌ شدم و به دهکده برگشتم. اتوبوس‌ها و سالن‌ها مشخص بود. بنده خدا منتظرم مانده بود، دنبالم گشته و دیده بود نیستم و به دهکده برگشته بود. من به هتل که رسیدم تب کردم. نمی‌دانم از ترسیدن بود یا چه اما مریض شدم. حالم بد بود و در بیمارستان بستری شدم.

در بیمارستان توکیو بستری شدم

دو روزی در بیمارستان بودم و مدام ورزشکاران ایرانی به سراغم می‌آمدند. من از همه کوچکتر بودم. افراد زیادی به دیدنم آمدند و خیلی صمیمی با من برخورد کردند. به من می‌گفتند نترس، چنین و چنان است، اصلا مهم نیست چندم شوی اما اگر مسابقه ندهی در ایران مواخذه خواهی شد چون برایت هزینه شده است. من هم ترسیدم و بعد از دو سه روز حالم بهتر شد. لباس پوشیدم و به مسابقه رفتم. چیزی که بلد بودم را به نمایش گذاشتم. نمی‌دانستم آنقدر مورد توجه قرار می‌گیرم.

در المپیک به خاطر سن کمم خیلی مورد توجه قرار گرفتم

سن قهرمانان دنیا اکنون به ۱۳ یا ۱۴ سال رسیده‌ اما آن زمان قهرمانان بالای ۱۸ سال سن داشتند. در همان المپیک ۱۹۶۴ “ویرا چاسلاوسکا” ۲۰ ساله بود که از تیم چکسلواکی قهرمان شد. من کوچک بودم و به همین دلیل خیلی مورد توجه قرار گرفتم. خیلی از پیرزن‌ها که برای دیدن مسابقات می‌آمدند از من خوششان می‌آمد. من را صدا می‌زدند، نوازش می‌کردند چیزهایی می‌گفتند که نمی‌فهمیدم. بعد هم از داخل روسریشان به من عروسک می‌دادند. رسمشان است که کادوهای خود را در روسری بپیچند. کلی از این هدایا گرفتم. مهندس والا رییس فدراسیون ژیمناستیک، عزیزآبادی از سازمان تربیت بدنی و عزت پیرنیا هم در سالن مسابقات بودند. مسابقه که تمام شد خبرنگاران زیادی برای مصاحبه آمده بودند ولی نمی‌فهمیدم آنها چه می‌گویند، یا خودم چه می‌گویم. من در حال و هوای این داستان‌ها نبودم. عظمت ماجرا را درک نمی‌کردم. نمی‌دانستم المپیک آخر ورزش است و هدف همه ورزشکاران این است که به این مرحله برسند. پدرم به این اتفاقات افتخار می‌کرد و همه در وزارت خارجه می‌دانستند که دختر سروری به المپیک رفته است. پدرم دوستی داشت که می‌گفت کتک هایی که جمیله خورده اگر من هم خورده بودم ۶ بار به المپیک رفته بودم. (با خنده)

 

آخرین کشتی تختی را در توکیو دیدم/ او از باختش ناراحت بود

آخرین مسابقات تختی در توکیو بود ما پنج دختر برای دیدن مبارزه او به سالن رفتیم. تختی هم باخت. او با آن عظمت و هیکل جلو آمد. چیزی نگفتیم. سرش پایین و از باختش ناراحت بود. تنها چیزی که در آن دوران کودکی یادم می‌آید این است که وقتی به ما دست داد دیدم چقدر دست‌هایش در مقابل دست‌های من بزرگ است. تختی عرق ملی داشت و خیلی بزرگ بود. او خیلی با حیا بود و بعد باختش روی دیدن مردم را نداشت. من خانواده او را می شناختم. بابای من با برادرش دوست بود و ما به کارخانه آنها رفته بودیم. برادرش در خانی آباد کارخانه داشت و مواد شوینده به نام قهرمان می‌ساخت. برادرش هم خیلی قوی و قد بلند بود. این حیا و بزرگواری در کل خانواده دیده می‌شد. من در برگشت از المپیک توکیو با تختی در یک هواپیما نبودم اما شنیدم استقبال زیادی از او شده بود. تختی خیلی بین مردم محبوب بود.

 

مردم توکیو ما را به خانه‌شان دعوت می‌کردند

بیست و خورده‌ای روز در المپیک بودم. چند روزی را با تیم چکسلواکی تمرین کردم، دو سه روز در بیمارستان بستری بودم و دو روز هم که مسابقه داشتم. خاطراتی در ذهن دارم که فرار از سالن یکی از آنها است (با خنده). مردم شهر استقبال خوبی از ما داشتند، مثلا یک روزی به صرف چای ما را دعوت می‌کردند. یادم می‌آید به یک خانه‌ای دعوت شدیم، از آن خانه‌های ژاپنی و اصیل با آن میزها و سیستمی که دارند. دختران دوومیدانی با هم می‌گفتند و می‌خندیدند. من را تحویل می‌گرفتند اما بین خودشان حرف‌هایی بود که من نمی‌فهمیدم. چای هم که آوردند خیلی بد بود. انگار پودر سدر را در آب بریزی و بخوری. بندگان خدا این را جلوی ما گذاشتند و این دوستان من از خنده غش کرده بودند. نه می‌توانستیم آن را بخوریم و نه می‌شد نخوریم، بد بود. در همان دهکده یک شب هم خانم پیرنیا به ما گفت نام شما به تاریخ ورزش ایران رفت اما جمیله هنوز زمان دارد باز هم در المپیک شرکت کند. تمام این‌ها برای من مانده و خاطره شده است. انگار من با این خاطرات خوش هستم و با آن‌ها زندگی می‌کنم.

هنوز با هم‌دوره‌هایم رفت و آمد دارم

آن زمان ارتباطات مستحکم‌تر، عمیق‌تر و عاطفی‌تر بود. من هنوز دوست دارم به دوستانم نزدیک‌تر باشم اما خب نمی‌شود. از زمانی که به سالن کاخ رفتم هم دوره‌های زیادی پیدا کردم همچون سیمیندخت طاهری که از من چند سالی بزرگتر بود و هنوز با هم در ارتباطیم. مینا و شهلا دخترخاله های پدریم که دوقلو هم بودند و هنوز هم با وجودی که در ایران نیستند با هم ارتباط داریم. ناهید دقیق، خانم نظمی و خیلی از دوستان دیگرم هستند که با هم دیدارهایی داریم. البته تعدادی هم بودند که مقطعی آمدند و رفتند.

 

دستور دادند مرا به شوروی بفرستند

بعد از المپیک شرایط خیلی خوب بود. تا سال ۴۷ که کماکان ژیمناستیک کار می‌کردم و جایگاهم مشخص بود. سال ۴۷ که ۱۷ سالم بود در مسابقه‌ قهرمانی کشور شرکت کردم که در ارومیه فعلی برگزار شد. البته آخرین مسابقه من شد. آنقدر مسابقات قهرمانی کشور مهم بود که مسئولان کشوری برای تماشای اختتامیه آمده بودند. مسابقات که تمام شد آقای پرنده که در نیروی زمینی کار می‌کرد به مسئولان گفته بود که سروری ژیمناست خوب و مستعدی است و می توان روی آن سرمایه گذاری کرد که دستور داده بودند من را به کشوری همچون شوروی بفرستند که ژیمناستیک قوی دارد. آن موقع ژیمناستیک شوروی و ژاپن روی بورس بود.

با رفتن به پاکستان از ژیمناستیک دور شدم

از مسابقات که به تهران برگشتم پدرم برای ماموریت ۴ ساله همراه خانواده راهی پاکستان شد اما من برای اعزام به شوروی در تهران ماندم. ۵ یا ۶ ماهی در خانه دخترخاله‌های پدریم ماندم. کم کم احساس کردم برای اعزام به شوروی امروز و فردا می‌کنند و کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. با پدرم تماس گرفتم و گفتم خسته شدم. اینها هم هی امروز و فردا می‌کنند. گفت همه چیز را رها کنم و به پاکستان بروم. من هم دیگر ورزش را رها کردم چون متاسفانه در پاکستان اصلا اثری از ژیمناستیک نبود و اصلا نمی‌دانستند چه رشته‌ای است. باز هم در حیات سفارت برای خودم تمرین می کردم اما همین وقفه سبب شد که عقب بمانم. البته در همین شرایط با من در ارتباط بودند که به مسابقه‌ای که در شوروی بود اعزام شوم اما دیگر پدرم اجازه نداد.

در ۲۰ سالگی به عنوان داور و مربی به ورزش برگشتم

یک سالی از ماموریت پدرم مانده بود که من و خواهرم خسته شدیم و به ایران آمدیم. دیگر ۲۰ سالم شده بود و اینبار در قالب مربی و داور به سراغ ورزش رفتم. به دوره‌های مربیگری و داوری در خارج از کشور مثل فرانسه اعزام شدم. همچنین از فدراسیون جهانی داور بین‌المللی می‌آمد و دوره برگزار می‌شد. در همین ماجراها استخدام آموزش و پرورش شدم و ۱۱ سال خدمت کردم. در این فاصله ازدواج کردم، بچه دار شدم و مسئله جنگ پیش آمد. ما به اتفاق خانواده به سوئد رفتیم. سه سال ماندیم و در آنجا خیلی سراغ ورزش نرفتم. انگار دلزده شده بودم. دیگر سنم هم اجازه نمی‌داد از اول شروع کنم.

 

تا سال ۹۶ در فدراسیون فعال بودم

بعد از جنگ دوباره به ایران برگشتیم. کار و زندگی را از اول شروع کردیم. به سمت ژیمناستیک رفتم اما اینبار در سمت‌های مدیریتی فعال شدم. دیگر کار آموزشی هم کمتر می‌کردم. مسئول انجمن ژیمناستیک کشور و مسئول آموزشگاه‌های کشور بودم. در سال ۱۳۸۳ مسئله ادغام پیش آمد. پیش از آن زنان زیر نظر انجمن‌ها بودند و فدراسیون برای مردان بود. من هم تا سال ۱۳۹۶ در فدراسیون بودم و در همه زمینه حضور داشتم.

تا سال ۹۶ در فدراسیون خدمت کردم بعد که درگاهی رییس فدراسیون شد با یک لگد همه را بیرون انداخت. البته من قبلتر رفتم ولی بعد نامم در لیست اخراجی‌ها بود. من هم در خانه نشستم و دیدم چقدر خانه نشستن لذت بخش است. اکنون زندگی من شده خانواده، نوه و یک همسر بیمار اما با احساس خوب. باور نمی‌کنید که بخش قشنگ زندگی من داشتن یک دنیا دوست خوب استاشباع و خسته بودم؛ خانه نشین شدم

سال ۹۶ اینچه درگاهی رییس فدراسیون شد و با یک لگد همه را بیرون انداخت. البته من قبلتر رفتم اما نامم در لیست اخراجی‌ها بود. من هم در خانه نشستم و دیدم چقدر خانه نشستن لذت بخش است. برگزاری یک مسابقه کلی دردسر داشت، آمبولانس، دکتر، داور، تغذیه، سرداور. دیگر احساس کردم بس است. من اشباع و خسته بودم. اکنون زندگی من شده خانواده، نوه و یک همسر بیمار اما با احساس خوب. باور نمی‌کنید که بخش قشنگ زندگی من داشتن یک دنیا دوست خوب است. دوستان ورزشی ۴۰، ۵۰ یا ۶۰ ساله زن و مرد. نمی‌دانم آنها به من خیلی لطف دارند یا من آنها را خیلی دوست دارم اما قشنگترین بخش زندگی من آنها هستند.

ژیمناستیک در ایران خیلی قوی بود

ژیمناستیک ایران در آن ابتدای تاسیس خیلی قوی بود. بعد از سه سال دوری وقتی از پاکستان برگشتم دیدم چقدر ژیمناستیک رشد کرده است. ما در آن زمان مربی خانم نداشتیم و اغلب ژیمناستها با مربیان مرد کار می‌کردند. اعتماد به نفس ژیمناست‌ها بالا بود. اینها باعث تحول عظیمی در ژیمناستیک شد. آن زمان خانم ها مهوش خلیلی، مهین آذر، رویا و آذر دولو قاجار قهرمانان خیلی خوبی بودند. مازندران، شیراز، تهران و خیلی از استان‌ها در مسابقات تیم داشتند و این‌ها باعث رقابت شده بود. قهرمانی کشورها واقعی بود. از طرفی هم مسابقات همبستگی کشورهای اسلامی راه اندازی و مزید بر علت شده بود. کشورهای دیگر می‌آمدند و همه چیز مثل کادر، اسکان، مسابقات با بخش زنان بود. ۴ دوره فائزه هاشمی مسابقاتی را برپا کرد. یک دوره هم مسابقات همبستگی پایتخت‌های کشورهای اسلامی برگزار شد. یک دوره هم خود فدراسیون تحت عنوان جام همبستگی در مازندران مسابقاتی را برپا کرد. این ۶ دوره مسابقات بین المللی در ایران سبب شد ورزشکاران ما بی نهایت رشد کنند. ژیمناستیک هم در بخش مردان و هم در بخش زنان در اوج بود.

محتشمی واقعا به ژیمناستیک ایران خدمت کرد

بیشتر این اتفاقات خوب مربوط به زمان ریاست محتشمی بود. او واقعا خدمت کرد. کار دیگری که محتشمی کرد این بود که شاخه‌ها را فعال کرد. ژیمناستیک فقط هنری نیست، ریتمیک، ایروبیک، ترامپولین و آکروژیم شاخه‌های دیگر آن هستند. پسران ما اصلا نمی‌دانستند ایروبیک چیست. ما به بلغارستان رفتیم، کتاب و مقررات آن را آوردیم ترجمه کردیم و این رشته راه‌اندازی شد. برای ریتمیک زنان هم به آذربایجان رفتیم. با رییس فدراسیونش صحبت کردیم، مربی آوردیم و اتفاقات قشنگی افتاد. من همیشه از محتشمی به خوبی یاد می‌کنم. آدم ارزشی، آگاه و روشن بود. پنج یا ۶ شاخه را راه اندازی کرد.

در آن دوره مسابقات ریتمیک برگزار می‌کردیم و باید می‌دیدید شیرودی چه قدر شلوغ می‌شد. این انگیزه‌ای برای پدر و مادرها بود که هزینه می‌کردند. باید می توانستیم آنها را راضی نگه داریم و حداقل لذت مسابقات فرزندانشان را بچشند. از نظر روحی و روانی ارضا می‌شدند که فرزندشان را در کانال ورزش فرستاده‌اند. من تقریبا همه جا بودم. شاید مستقیم نه اما در راه‌اندازی‌ها با حمایت فدراسیون نقش داشتم. مرا برای مذاکره می‌فرستادند که همین‌ها ارزش و بها بود که به من می‌دادند. تمام این اتفاقات قشنگ یکباره سال ۹۶ متوقف شد.

انگار یک نفر با لگد همه چیز را متلاشی کند و آب از آب تکان نخورد. یک نفر هم او را بازخواست نکرد که چرا و به چه دلیل این اتفاقات افتاد. همه سکوت کردند.

 

درویش‌زاده فنی بود اما بودجه نداشت

نمی‌گویم بهترین ولی یکی از بهترین روسای فدراسیون محتشمی بود. درویش زاده هم مرد محترم و فهمیده‌ای بود که همراه فرامرز سنگینی کارهای خوبی انجام داد اما گاهی در مورد زنان می‌گفت “بودجه نداریم، اگر مسابقه ندهند چه می‌شود” اما به صراحت می‌گویم هیچ وقت از دهان محتشمی این ها را نشنیدم. در جلسات کمیته فنی در مورد زنان هر چه می‌گفتیم موافقت می‌کرد اما این وسط یک موضوعی بود. زمان محتمشی احمدی نژاد رییس جمهور و پول بسیار زیاد بود. فدراسیون به دلیل ارتباطات محتشمی بودجه زیادی داشت. او خیلی خوب پول می آورد و خوب هم خرج می‌کرد. مسابقات هم خوب برگزار می‌شد. درویش زاده بسیار فنی بود ولی بودجه اولیه را نداشت. گاهی ما مجبور می‌شدیم اسپانسر بگیریم. من به یاد دارم برای برگزاری مسابقات ریتمیک بودجه نداشتیم. آنقدر ضجه زدیم تا مادر یکی از ژیمناست‌ها ۵۰ میلیون آورد و اسپانسر شد. یکبار هم رییس بیمه اسپانسر شد تا  مسابقه را برگزار کردیم. آن زمان عشق، علاقه و صمیمیت بود و ما از این کارها زیاد می‌کردیم. با همه وجود کار می‌کردیم. حالا همه دنبال مادیات رفته‌اند. یک کار را یاد گرفته و مدرکش را می‌گیرند تا درآمدی داشته باشند. آنکه وضع بهتری دارد سالنی را اجاره می‌کند تا ثروتش بیشتر شود. همه چیز تغییر کرده است.

گله‌ام از مسئولان ورزش تایید نکردن لباس ایروبیک است

یک گله بزرگ از دنیای ورزش دارم. در زمان نایب رییسی به همراه ژاله تقوایی دوبار لباس پیشنهاد دادیم. فروشگاه‌ها را گشتیم، طراح گرفتیم تا بتوانیم برای ایروبیک تاییدیه لباس اسلامی بگیریم. برای ژیمناستیک هنری که نمی‌شد لباسی طراحی کرد. یکبار در زمان معاونت شهریان و یکبار هم در زمان محمدیان این پیشنهاد را دادیم. هر بار هیاتی نشستند، حتی ما یک ورزشکار بردیم که با آن لباس ایروبیک کند تا تاییدیه بگیریم اما نشد و ما منتظر ماندیم. در ایروبیک ورزشکار  سر و ته که نمی‌شود، تمام حرکات ایستاده و خم و راست است اما تایید نشد. بعد دیدم همه رشته‌ها تاییدیه گرفته‌اند. وقتی لباس دیگر رشته ها را می‌بینم از خودم می‌پرسم کجای لباس ما ایراد داشت که تایید نکردند. لباس سنگنوردی که بلوز و شلوار است یا بسکتبال، هندبال را تایید کردند ولی ایروبیک را نه! با خودم می گویم پس ورزشی نیستند، یا شاید مسائل دیگری دارند. برای ژیمناستیک هنری که لباس طراحی نکرده بودیم. من نباید غصه بخورم؟ هنوز هم دلم می‌سوزد. آنها آب پاکی را روی دستمان ریختند. من با شهریان، محمدیان، فرهادی زاد و طاهریان دوستان دوره‌ای هستم. هنوز با هم دوره داریم اما نشد.

ظهور درگاهی در ژیمناستیک؛ او یک ژیمناست معمولی بود

قرار نبود یک خانم وارد انتخابات فدراسیون شود. البته خیلی چیزها قرار نیست اما می‌شود. درگاهی از ۱۳ یا ۱۴ سالگی ژیمناست و شاگرد مهین مرادی بود. درگاهی چغر بود ولی ژیمناستیک را دوست داشت. در سالن نصر که برای تاج قدیم بود یک مسابقه برگزار شد که درگاهی هم در وسیله زمینی مسابقه داد. مربی‌اش خانم خلیلی با افتخار می‌گفت که او اولین خانم دکتر ژیمناست است. او مسابقه داد و واقعا یک ژیمناست خیلی معمولی بود. بعد از این مسابقه خانم دکتر سراغ تحصیل رفت و ما دیگر او را ندیدیم. چند سالی برای درس رفت ولی از جایی که آدم چغری بود با فدراسیون کانال زد تا به آن وارد شود. البته خیلی هم در بخش زنان محبوب نبود.

درگاهی با افرادی چون دکتر اسدی و رمضانیان پور کانال زد و خود را داخل فدراسیون کرد. ما هم می‌گفتیم ژیمناست است و پزشک چه بهتر از این. غافل از اینکه همه را پخت و آماده کرد تا موقع انتخابات شود. قبل از انتخابات درگاهی پزشک تیم زنان بود. آنقدر تحصیلات او طولانی شد که حتی دقیق نمی‌دانم تخصص او چیست. خلاصه ۳ یا ۴ سال قبل از ریاستش به عنوان پزشک تیم فعالیت می‌کرد و عضو کمیته فنی فدراسیون ژیمناستیک هم بود. نمی دانم چرا فدراسیون یک فرد فنی را برای این پست انتخاب نکرده بود. او زبان خوبی دارد و امکان ندارد کسی از پس او بر آید. من هم یک دور با او بحثم شده بود. تمرینات تیم ملی زنان در استادیوم آزادی بود. او شب ژیمناست‌ها را جمع می‌کرد و برای آنها فال می‌گرفت. در حقیقت او خواسته‌هایش را به اشکال مختلف به افراد منتقل می‌کرد که مثلا برخی از مربیان یا افراد را اینگونه ضایع کند. معجونی برای خودش بود. افراد زیادی هستند که از این مباحث اطلاع دارند.

قبل از نامه اخراج، از فدراسیون رفتم

خلاصه برای انتخابات ثبت نام کرد. قبل از ثبت نام در انتخابات برنامه‌ریزی کرده و در رمضانیان‌پور اثر خود را گذاشته بود. من روز انتخابات نایب رییس بودم و قاعدتا حق رای داشتم ولی حق رای مرا گرفتند. در میز بالا نشسته بودم اما بدون رای بودم. درگاهی از پله‌های سالن فارسی که بالا می‌آمد او را دیدم، پرسیدم اضطراب داری گفت نه اصلا. بعدها که به آن فکر کردم دیدم خیالش راحت بود. انگار شب قبل به تمام هیاتها گفته بودند که رای برای درگاهی است. وقتی رای‌گیری تمام شد همه حتی اسبقیان که سرپرست بود شوکه شدند، غیر از کسانی که می‌دانستند.

به فدراسیون که آمد ما کار خودمان را می‌کردیم. یک منشی هم داشت که او را از قبل می‌شناختم و چندین بار با آمدنش به خانه‌ام سیگنال‌هایی در مورد اخراج‌ها داده بود اما من نگرفته بودم تا اینکه یک روز منیژه پازوکیان با یک دسته گل به فدراسیون آمد و به دفتر درگاهی رفت. آنها در حالی که من داخل اتاقم نبودم به اتاقم رفتند. من که رسیدم درگاهی به من گفت “پرونده‌هایی را که لازم است تحویل منشی دهید”. شصتم خبردار شد که چه خبر است. به اتاقش رفتم و گفتم سنم، موقعیتم، شخصیتم دیگر اجازه نمی‌دهد اینجا بمانم و خداحافظی کردم. بعد از چند روز هم ۱۷ نفر را به این بهانه که قراردادشان تمام شده اخراج کرد. من هم در لیست بودم که البته جلوتر خودم رفته بودم. البته پازوکیان را هم بیرون کرد. بعد از این ماجراها به رمضانیانپور گفتم بدترین کار را در حق جامعه ژیمناستیک کرده که تنها در جوابم گفت شرمنده‌است، اما شرمندگی چه فایده ای دارد.

 

همه از درگاهی رودست خوردند

هر رییس فدراسیونی با فدراسیون‌های جهانی ارتباط دارد و نامه نگاری می‌کند. تقویم ورزشی را هر سال فدراسیون جهانی می‌فرستد و فدراسیونها هم اعلام می‌کنند که می‌خواهند شرکت کنند یا خیر. درگاهی مدام با فدراسیون جهانی کانال زد، ارتباط را قوی و سفر کرد، برنامه‌ریزی می‌کرد و خود را به آنها شناساند. ایمیلی که فدراسیون ایران با فدراسیون جهانی در ارتباط بود را خصوصی کرد و همه چیز را خرد خرد در مشت گرفت. در FIG نمی‌دانند اینجا چه خبر است. فکر می‌کنند اینجا هم مثل همه کشورها است. در ایران هم همه از درگاهی رو دست خوردند و الان مانده‌اند چه کنند. نه فدراسیون جهانی می‌تواند کاری کند نه وزارت ورزش. صالحی و سجادی گفتند که در توکیو صحبت می‌کنند اما نشد. بعد دوباره برای مذاکره به سوییس رفتند که بی نتیجه ماند. الان آخرین خبر این است که سلیمانی دبیر درگاهی به فدراسیون برگشته است. می‌گویند باید برای برگزاری انتخابات باشد چون در فدراسیون جهانی به عنوان دبیر شناخته شده است. البته بعید می‌دانم دیگر، افراد اتفاقات قبل را تکرار کنند. هرچند که هنوز چند نفری هستند که پای آنها ایستاده‌اند. دلم می‌خواهد بدانم چه کسی آنها را حمایت می‌کند و به کجا وصل هستند که می‌تازند.

چند سال است که ژیمناستیک زنان تعطیل است

در مورد ژیمناستیک زنان باید بگویم ما سال‌های سال است که مطلقا تیم ملی نداریم. یکی از گله‌های من به فدراسیون ژیمناستیک همیشه این موضوع بود که زمانی به یک تیم، ملی می‌گویند که ورزشکار از کشور خارج شود. دلمم می‌سوخت که این امکان برای زنان ما وجود نداشت. فریاد می‌زدم که اینها قهرمان کشور هستند نه ملی‌پوش. اینها با هم فرق می‌کند. بعضا افرادی فکر می‌کردند چون من به چند سفر اعزام شدم می‌خواهم فخر بفروشم اما این نبود. زمان بعد از من هم تیم ملی داشتیم و سفرهایی انجام می‌شد. خودم به عنوان داور با تیم‌ها اعزام می‌شدم. مسابقات دوجانبه، مسابقات شوروی و یا میزبانی مسابقات اسلامی را داشتیم. به آنها تیم ملی می‌گفتند. ولی عملا چند سال است که دیگر نه تیم ملی و نه مسابقاتی در بخش زنان داریم. زمانی مسابقات آموزشگاهی کشور هم در حد قهرمانی کشور برگزار می‌شد و عظمتی داشت. همه رشته‌ها مسابقه می‌دادند و از ۱۸ منطقه تهران ژیمناست می‌آمد. حالا مسابقات آموزشگاه‌ها با ۶ نفر برگزار می‌شود. اگر شرایط درست شود باید از اول و از صفر شروع کنیم. پایه ها را راه اندازی کنیم و مربی بسازیم. البته چند تا مربی خوب خانم داریم که در سالن‌های خصوصی کار می‌کنند و اگر اتفاقات مثبتی رخ دهد می توانند آغاز کننده باشند.

 

فاصله زیادی با ژیمناستیک ۴۰ سال قبل داریم

مطمئنم یک روزی درست می‌شود اما آن موقع فاصله فاحش و اختلاف زیادی با ۴۰ سال قبل پیش می‌آید. زمانی که تیم آنچنانی داشتیم، نخبه‌هایی بودند که دیگر شاید تکرار نشوند. اگر وزارت ورزش بخواهد می‌شود اما به نظر آنقدر درگیر مسایل دیگر است که نمی‌رسد.مطمئنم به طور قطع به این شکل نخواهد ماند. به هر حال آدم‌ها دیر یا زود می‌فهمند در اطرافشان چه خبر است. نابودی ژیمناستیک را می‌بینند. اگر کمی عرق داشتند اجازه نمی‌دادند که شرایط به اینجا برسد. مشکل هم فقط منافع شخصی است. هیچ کس به فکر مادری که با عشق دست فرزندش را می‌گیرد و در سرما و گرما او را به کلاس می‌برد نیست. به این‌ها اصلا فکر نمی‌شود. مطمئنم یک روزی درست می‌شود اما آن موقع فاصله فاحش و اختلاف زیادی با ۴۰ سال قبل پیش می‌آید. زمانی که تیم آنچنانی داشتیم، نخبه‌هایی بودند که دیگر شاید تکرار نشوند.

در ژیمناستیک به یک مدیر و مدبر نیاز داریم

واقعا در ژیمناستیک آدم نداریم، افراد زیاداند اما فردی که مدیر و مدبر باشد و محبوبیت داشته باشد نداریم. محبوبیت خیلی مهم است تا بقیه حرفت را قبول کنند. متاسفانه با کمبود آدم مواجهیم. من فکر می‌کنم ژیمناستیک فردی را می‌خواهد که مثل محتشمی برش داشته باشد. حبیب نوظهوری جوان و دستش باز است. می‌تواند پول بیاورد. اگر حمایتش کنند و آدم‌های اطرافش را درست انتخاب کند می‌تواند ژیمناستیک را درست کند. حبیب نیاز مالی ندارد، ۱۰ سالن ورزشی در دست دارد. شاید هم وزارت ورزش یک فرد ورزشی انتخاب کند که او هم باید چهار فرد فنی را دراختیار بگیرد تا اوضاع درست شود. به هر حال اگر وزارت ورزش بخواهد می‌شود اما به نظر آنقدر درگیر مسائل دیگر است که نمی‌رسد.

 

کلام آخر:

می‌خواهم قبل از اینکه از دنیا بروم ژیمناستیک را دوباره در اوج ببینم. آن روزهای اول که نمی فهمیدم ژیمناستیک چیست در این رشته بودم و به المپیک رفتم اکنون هم که در خانه هستم باز هم دلم می خواهد ژیمناستیک به آن دوران برسد.ممنونم از شما و افرادی مثل شما که یاد ما می‌کنند. این حرکت از نظر روحی و روانی به ما انرژی مضاعف می دهد. از افرادی که در این مسیر قلم می‌زنند سپاسگزارم. صمیمانه می‌گویم می‌خواهم قبل از اینکه از دنیا بروم ژیمناستیک را دوباره در اوج ببینم. آن روزهای اول که نمی‌فهمیدم ژیمناستیک چیست در این رشته بودم و به المپیک رفتم اکنون هم که در خانه هستم باز هم دلم می خواهد ژیمناستیک به آن دوران برسد. دوباره ببینم که مسابقات برگزار می‌شود و خانواده‌ها فرزندانشان را می‌آورند. اکنون دلم می‌گیرد به سالن‌ها بروم. حس می کنم زندانی شده‌ام. دیگر حتی دلم نمی‌خواهد به فدراسیون بروم و برخی آدم‌هارا ببینم. البته این حرف مختص همه نیست مخصوصا افرادی که وجدانا اقرار کردند اشتباه کرده‌اند.

به نظرم حالا باید آنهایی که لگد به ژیمناستیک زده‌اند فقط از ایران بروند. فکر نمی‌کنم برای ماندن برنامه‌ای هم داشته باشند. شرایط به جایی رسیده که بعید می‌دانم افراد دیگر پذیرش آنها را داشته باشند. بازنشر از ایسنا

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , استیون_راجر , فوتببال , رمان , مقاله , ورزش_زنانomid_navid

گل‌زن‌ترین مدافع فوتبال چگونه «مایۀ خنده» شد؟

فقط ۱۱۳ گلی که نام او را در فهرست گل‌زن‌ترین مدافعان تاریخ فوتبال جای داده نیست که استیو بروس را به شهرتی جهانی رسانده، او تاکنون رمان‌ها و کتاب‌های مختلفی نوشته که البته بابت برخی از آن‌ها ابراز شرمساری کرده است!

 استیون راجر بروس که حالا حدود ۶۲ سال دارد و به عنوان مربی فوتبال در انگلستان فعالیت می‌کند، به‌عنوان مدافع، مجموعاً برای تیم‌های جیلینگام، نوریچ سیتی، منچستریونایتد، بیرمنگام سیتی، و شفیلد یونایتد به میدان رفته و موفق به زدن ۱۱۳ گل شده است.

بروس در دوران جوانی‌اش به‌عنوان یک فوتبالیست خوش‌تیپ شناخته شده، با این حال اما توسط چندین باشگاه حرفه‌ای طرد شده است.

درست وقتی پیشنهاد بازی در تیم گیلینگام به او داده شد که تقریباً در حال جدایی از فوتبال بود. او پیش از آن‌که به نوریچ سیتی (در سال ۱۹۸۴) بپیوندد و جام لیگ را در سال ۱۹۸۵ به همراه تیمش در دست بگیرد، بیش از ۲۰۰ بازی برای آن باشگاه انجام داد.

پس از آن، در سال ۱۹۸۷ به منچستریونایتد رفت و ۱۲ جام را به همراه هم‌تیمی‌هایش بالای سر برد.

 

او نخستین بازیکن انگلیسی قرن بیستم بود که دبل کاپیتان شد، با این حال اما هرگز به‌عنوان بازیکن تیم ملی انگلیس انتخاب نشد. کارشناسان فوتبال بروس را یکی از بهترین بازیکنان انگلیسی دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دانسته‌اند که البته هرگز برای کشورش در سطح بین‌المللی بازی نکرد.

 

استیو بروس دوران مربی‌گری خود را با شفیلد یونایتد آغاز کرد و مدت زمان کوتاهی را هم در هادرسفیلد تاون، ویگان اتلتیک و کریستال پالاس (قبل از پیوستن به بیرمنگام سیتی در سال ۲۰۰۱) گذراند. او در طول نزدیک به شش سال مربی‌گری خود در بیرمنگام، این تیم را دوبار تا صعود به لیگ برتر برد، اما در سال ۲۰۰۷ از آن جدا شد تا دومین دورۀ سرمربی‌گری خود را در ویگان آغاز کند.

در پایان فصل ۲۰۰۸–۲۰۰۹ به ساندرلند پیوست اما در نوامبر ۲۰۱۱ از این تیم برکنار شد.

بروس از فوریه ۲۰۲۲ نیز هدایت وست برومویچ آلبیون را برعهده گرفت اما مدتی پیش (در اکتبر) به دلیل شروع ضعیفش در فصل ۲۰۲۲-۲۰۲۳ کنار گذاشته شد.

 

بین سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰، بروس متوجه توانایی نویسندگی خود شد و سه کتاب نوشت؛ «مهاجم»، «رفتگر» و «مدافع». رمان‌هایی که خودش آن‌ها را «مایۀ خنده» دانسته، نیمه‌اتوبیوگرافیک هستند و شخصیت اصلی آن‌ها استیو بارنز نام دارد. توطئه‌ها و حتی ادبیات به کار رفته در آثار بروس به‌گونه‌ای‌ست که موجب خندۀ خواننده می‌شود. با این حال، کمتر کتابی‌ پیدا می‌شود که مانند آثار بروس به نوعی تبدیل به آثار کلاسیکی شده‌ و حتی تا ۲۰۰ پوند در ای بی و آمازون به فروش رسیده باشند.

با این حال، بروس بعدها از انتشار این کتاب‌های پرطرفدار ابراز خجالت و شرمساری کرده است! او حتی قصد داشت در اواخر سال ۲۰۱۹ یک زندگینامه جدید منتشر کند، اما به دلیل از دست دادن والدینش و تمایل به تمرکز بر روی کارش در نیوکاسل، انتشار این کتاب را برای مدت نامعلومی به تعویق انداخت.

به‌نظر می‌رسد تا کنون هیچ یک از کتاب‌های بروس به فارسی ترجمه نشده است.

 

اولین رمان او، «مهاجم» که در ابتدا با قیمت ۱۲ پوند فروخته می‌شد و ۱۲۷ صفحه دارد، به‌صورت اول شخص نوشته شده و خواننده را مستقیماً وارد عملیات شخصیت «بارنز»، مدیر شهر ساختگی لدرسفورد با یک باشگاه کوچک و تاریخی (و با هدف ارتقای لیگ برتر) می‌کند.

یکی از منتقدان آمازون در مورد رمان «رفتگر» نوشته است: «نمی‌توان دربارۀ تأثیرگذاری و اثرگذاری سبک نوشتاری بروس به عدالت عمل کرد. او واقعاً یک آرتور کانن دویل امروزی است. وای!»

او گفته است که تصمیمات عجیب و غریب زیادی دربارۀ نگارش این کتاب‌ها گرفته، مانند نحوۀ ساخت جهان. برای همین، نام‌های جعلی برای مکان‌های واقعی در نظر گرفته، مانند لدرسفورد برای هادرسفیلد و مولکاستر برای منچستر.

«مثل خواندن یک کمیک بتمن است که او با قطار از گاتهام به نیویورک می رود.»

«به اطراف استادیوم نگاه کرد و آه کشید. فوتبال یک بیزنس دشوار است اما زمین سبز بازی، خوب و به‌راستی میدان رویاهاست.» – استیو بارنز، «رفتگر». بازنشر از ایسنا

منابع:

thesun.co.uk

chroniclelive.co.uk

eurosport.co.uk

thesetpieces.com

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , بیماری_ارتفاع , اقتصاد_ورزشی , روانشناسی_ورزشی, کوهستان_و_کوهنوردی , صنعت_ورزشomid_navid

بیماری ارتفاع در کوهستان و پیشگیری

یکی از مسائل بسیار مهمی که کوهنوردان و افرادی که به کوهستان سفر می‌کنند باید نسبت به آن مطلع باشند، ابتلا به بیماری ارتفاع است. بسیاری از افراد به تفریح و فعالیت ورزشی در ارتفاعات علاقه‌مند هستند و یکی از مهم‌ترین مسائل برای هر فرد در سفر کوهستان، ابتلا به بیماری ارتفاع است؛ این واژه شامل همه مشکلات ناشی از قرار گرفتن در معرض ارتفاع اعم از بیماری حاد، ادم ریوی (تجمع آب میان بافتی در ریه) و ادم مغزی ناشی از ارتفاع است.

عموما این مشکلات در ارتفاعات بالای ۳۰۰۰ متر بروز می‌کنند و علائم فرد از موارد خفیفی چون، سردرد، تهوع، استفراغ، گیجی، خستگی و بی‌خوابی، قطع و وصل تنفس، عدم تشخیص صحیح، خواب‌های آشفته، ادم ریویی و مغزی متغیر است.

آنچه که در این بین به فرد کوهنورد کمک می‌کند تا عوارض ناشی از بیماری ارتفاع و حتی مرگ و میر را کاهش دهد، توجه به موارد بحرانی در برنامه صعود، بررسی پزشکی و موارد مرتبط با بیماری ارتفاع و رعایت موارد پیشگیری از بروز است.

در برنامه صعود، سرعت صعود عامل مهمی برای پیش بینی بیماری حاد کوهستان به شمار می‌رود و در صعودهایی که به آهستگی صورت می‌پذیرد، هم هوایی یا عادت به آب و هوای کوهستان اتفاق می‌افتد، بنابراین توجه به ارتفاع بیتوته و دستورالعمل‌های آن، کمک شایانی به فرد خواهد کرد.

کوهپیماهایی که برنامه فشرده‌تری دارند و حتی با بروز علائم به صعود ادامه می‌دهند، در ۸۰ درصد موارد نیاز به اورژانس پزشکی داشته‌اند. در عین حال باید بدانیم توجه به سابقه قبلی صعودها و ابتلای قبلی به بیماری ارتفاع باعث می‌شود که افرادی که مشکوک به ابتلا هستند ضمن رعایت برنامه‌ آهسته، پیشگیری دارویی را نیز انجام دهند.

مطالعات انجام شده تا کنون تفاوت جنسیت در بروز بیماری حاد کوهستان را به عنوان عامل خطرزا معرفی نکرده‌اند اما کوهنوردان مسن‌تر ایمنی کمتری در برابر بیماری حاد کوهستان دارند، ‌ همچنین اطلاع قبلی به آسم عامل خطرزا برای بیماری ارتفاع محسوب نمی‌شود.

در خانم‌های کوهنورد که قرص‌های ضد بارداری خوراکی مصرف می‌کنند، اثری از تغییر سطح قرص‌ها دیده نمی‌شود، مگر اینکه بیمارهای دیگری به طور همزمان اتفاق افتد که مصرف سایر داروها روی این قرص‌ها تاثیرگذار باشد.

در پایان اینکه از لحاظ تئوری، مصرف داروهای ضد بارداری خوراکی خطر لخته شدن خون (ترومبوز) را در ارتفاعات به خصوص وقتی با دهیدراتاسیون، پلی سیتمی و استاز همراه باشد افزایش می‌دهد ولی تاکنون گزارش حقیقی موثقی دراین باره ارائه نشده است. به قلم سودابه وحدت

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

 

 

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , قطر_پس_از_جام_جهانی, اقتصاد_ورزشی , روانشناسی_ورزشی, پول_شویی_ورزشی , صنعت_ورزشomid_navid

قطر پس از جام جهانی چه می‌کند؟

قطر با اجرای پروژه‌ها و تبلیغاتی که تنها به جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ محدود نشده است، قصد دارد تا سال ۲۰۳۰ با رساندن سهم بخش گردشگری در تولید ناخالص ملی به ۱۲ درصد، سالانه میزبان بیش از شش میلیون گردشگر باشد.  قطر اخیرا آمار و ارقامی را منتشر کرده که نشان می‌دهد شمار گردشگران این کشور پس از ناکامی‌های ناشی از همه‌گیری کرونا بهبود یافته است و بر این اساس ورودی‌ گردشگرن بین‌المللی به این کشور از ژانویه تا ژوئن امسال به ۷۲۹ هزار نفر رسید که ۱۹ درصد بیشتر از ۶۱۱ هزار نفری است که برای کل سال ۲۰۲۱ ثبت کرده بود.

نکته قابل توجه این است که این تعداد گردشگر در سال ۲۰۲۱ و پیش از رقابت‌های جهانی فوتبال در سال ۲۰۲۲ ثبت شده است؛ رویدادی که پیش‌بینی می‌شود حدود ۱.۲ میلیون بازدیدکننده به این کشور جذب کند و حدود ۱۷ میلیارد دلار به اقتصاد ملی قطر اضافه کند.

«برتولد ترنکل»، مدیر اجرایی در بخش گردشگری قطر در این‌باره می‌گوید: سرمایه‌گذاری روی گردشگری فعلی یک موضوع است  و اطمینان از رشد پایدار موضوعی دیگر. سال گذشته شورای عالی امور اقتصادی و سرمایه‌گذاری از ما خواسته بود تا یک برنامه ۱۰ ساله ارائه دهیم که شامل استراتژی و معیارهایمان باشد. گردشگری حدود شش تا هفت درصد از تولید ناخالص داخلی قطر را تشکیل می‌دهد و در این طرح، اساساً تا سال ۲۰۳۰ این سهم دو برابر خواهد شد و به ۱۲ درصد می‌رسد.   این رقم ۱۲ درصدی، شامل تاثیرات مستقیم و هم غیرمستقیم گردشگری است، به این معنی که مخارج و هزینه‌های زندگیِ صدها هزار ذینفعی که از کل اکوسیستم گردشگری در قطر حمایت می‌کنند را در نظر می‌گیرد. از لحاظ اشتغال نیز بخش گردشگری در قطر پیش از همه‌گیری کرونا حدود ۱۲۰ هزار کارمند داشت که برای دو برابر کردن سهم آن در تولید ناخالص داخلی، باید سهم اشتغال را به حدود ۲۲۰ تا ۲۵۰ هزار کارمند افزایش دهیم.

رسیدن به مرز سهم ۱۲ درصد در تولید ناخالص ملی، گردشگری را به یکی از سه بخش مهم اقتصادی قطر تبدیل می‌کند. با توجه به این‌که صنایع مرتبط با کربن، ساخت‌وساز، صنایع زیرساخت، مراقبت‌های بهداشتی، لجستیک و آموزش به طور سنتی بخش‌های مورد توجه قطر بوده‌اند، این یک تغییر بزرگ محسوب می‌شود و می‌توان گفت گردشگری اکنون جایگاه خود در قطر را به‌دست آورده است.

«برتولد ترنکل» همچنین اظهار می‌کند: قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۳۰ سالانه شش میلیون بازدیدکننده جذب کند. برای حمایت از رشد گردشگری در این کشور، تعدادی اقامتگاه‌ جدید لوکس یا اخیرا افتتاح شده‌اند یا به‌زودی افتتاح خواهند شد که شامل هتل‌های «فرمونت» و «رافلز» در برج‌های نمادین کاتارا در دوحه، هتل «The Ned» که احتمالا امسال افتتاح می‌شود و همچنین استراحتگاه ساحلی «هیلتون سالوا» و «ویلاس» و استراحتگاه سلامتی «زلال» اشاره کرد.

او بیان می‌کند: در حالی که این املاک در سطح بالایی قرار دارند، قطر باید کسانی را که ممکن است با بودجه‌های کم‌تری خواهان سپری کردن تعطیلات در این کشور باشند در نظر بگیرد. ما در حال گفتگو با بخش خصوصی در بخش سرمایه‌گذاری هتل هستیم تا رشد در بخش اقامتگاه‌های مقرون به صرفه را نیز تشویق کنیم تا علاوه‌ بر هتل‌های پنج ستاره استثنائی، اقامتگاه‌های سه و چهار ستاره خوب و مقرون به صرفه هم داشته باشیم.

مشارکت بخش خصوصی برای رشد گردشگری در این کشور حیاتی است، اما ارائه مقرراتی که فرآیندها را ساده می‌کند نیز به همان اندازه مهم است و چیزی است که «ترنکل» و تیمش به دقت در حال بررسی آن هستند. او در این باره می‌گوید: بخش دشوار ایجاد تعادلی درست است. شما به سطحی از مقررات نیاز دارید، اما نمی‌خواهید بیش از حد ایجاد مقررات کنید. کل این استراتژیِ مقررات چیزی است که ما در دو سال گذشته با مشاوران روی آن کار کرده‌ایم. در چند حوزه مقررات چندان پخته نبود، به عنوان مثال گردشگری ماجراجو و فعالیت در بیابان، که یا مقرراتی نداشت یا مقررات بسیار سبکی داشت. ما این مقررات را بسیار حرفه‌ای‌تر و قوی‌تر می‌کنیم و این حتما روی بخش خصوصی تأثیر می‌گذارد؛ زیرا ما استانداردهایی را برای آن‌ها وضع می‌کنیم تا یا مجوز داشته باشند و یا مورد بازرسی قرار بگیرند.

فرودگاه بین‌المللی حمد دوحه که فرودگاه اصلی قطر محسوب می‌شود، پس از پایان فاز A طرح توسعه، می‌تواند میزبان ۵۸ میلیون مسافر باشد. فاز B این برنامه سال آینده آغاز خواهد شد و ظرفیت آن را به بیش از ۶۰ میلیون مسافر افزایش خواهد داد.

گردشگری قطر همچنین یک کمپین تبلیغاتی با هدف جلب توجه میلیون‌ها نفر از توریست‌ها برای گردش در این کشور در طول ۴۸ ساعت راه‌اندازی کرده است. «دیوید بکهام» فوق ستاره پیشین فوتبال جهان که بیش از ۷۵ میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام دارد، تبلیغ‌کننده این کمپین چند رسانه‌ای است که او را در حال سفر روی یک قایق چوبی سنتی، گشت‌وگذار در بازارهای پیچ در پیچ ادویه «سوق واقف»، تماشای هنرهای خیابانی محلی، پختن تاکو، کمپینگ در صحرا و موتورسواری برای بازدید از نقاط مختلف نشان می‌دهد. مهاجران مقیم و همچنین قطری‌های برجسته‌ای مانند شیخه ریم آل ثانی، سرآشپز نور المزرویی، فیلمساز حمیده عیسی الکواری و همچنین قهرمان موتورسیکلت سعید السلیتی نیز در این کمپین تبلیغاتی حضور دارند.

جدا از برگزاری نمایشگاه‌های جاده‌ای در کشورهای مختلف برای جلب حمایتِ بازارهای اصلی، از جمله هند و عربستان سعودی، بخش توریسم قطر در ماه آگوست ۲۰۲۲ نیز نخستین دفتر نمایندگی خود را در تهران، پایتخت ایران افتتاح کرد. این سیزدهمین افتتاحیه جهانی آن در ادامه شبکه بین‌المللی از دفاتر نمایندگی بود که در حال حاضر بازارهاییریال از جمله استرالیا، هند، چین و ایالات متحده را در بر می‌گیرد.

«اکبر الباکر»، رییس بخش گردشگری قطر که مدیر اجرایی گروه قطر ایرویز نیز هست و به نوبه خود رویکردی هماهنگ برای رشد گردشگری کشور ارائه می‌دهد، می‌گوید: در ماه ژوئن، گروه (هواپیمایی)   قطر ایرویز رکورد سود خالص ۱.۵۴ میلیارد دلاری را در طول سال مالی ۲۰۲۱-۲۲ گزارش کرد که ۲۰۰ درصد بیشتر از بالاترین سود گزارش شده خود در ۲۵ سال گذشته است. درآمد حاصل از مسافران این گروه پروازی نسبت به سال قبل ۲۱۰ درصد افزایش یافته و در مجموع  ۱۸.۵ میلیون مسافر از طریق این هواپیمایی جابه‌جا شده‌اند که نسبت به سال قبل آن ۲۱۸ درصد افزایش داشته است.

قطر همچنین در راستای این توسعه تصمیم گرفته است فرودگاه قدیمی خود را در دوحه به منظور تکمیل عملیات در فرودگاه بین‌المللی حمد باز کند. پیش‌بینی می‌شود در اوج رقابت‌های جام جهانی روزانه ۱۰۰هزار نفر به این کشور وارد شوند. به نظر می‌رسد قطری‌ها تنها چشم به جام جهانی ندوخته‌اند و تلاش می‌کنند گردشگران را به بازدید دوباره از این کشور ترغیب کنند و بر اساس چشم‌انداز سال ۲۰۳۰ خود برنامه‌ریزی کرده‌اند. بازنشر از ایسنا

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید

حقوق_ورزشی , امید_نوید , موسسه_حقوقی_امید_نوید , ورزش_سیستان_و_بلوچستان , فوتبال , توجه_به_رفع_تبعیض , ورزش_زنانomid_navid

زوال نابغه‌های بی‌شناسنامه در سیستان و بلوچستان!

محمود نهتانی مربی دانیال شه‌بخش، بوکسور تاریخساز تیم ملی ایران است که در آخرین مصاحبه خود از استعداد سوزی در سیستان و بلوچستان، به دلیل عدم صدور شناسنامه برای کودکانی با ملیت ایرانی صحبت کرد.

 معدنی از استعدادهای کشف نشده، بدون هویت حقیقی و شناسنامه، ستاره‌هایی که اگر به آن‌ها بها داده شود، شاید طلوع درخشان‌ترین خورشید را در افق ورزش ایران پدید آورند. کودکان با استعدادی که اگر اجازه حضور در عرصه‌های مختلف همچون ورزش،‌ علم، هنر و … را داشته باشند، قطعا می‌توانند به آرمان اهتزار پرچم کشور در قله‌های افتخار و تورق کتاب تاریخ و حماسه ایران کمک کنند.

بر هیچ کس پوشیده نیست که ورزش ایران پشت دیوار بلند استعدادیابی فروغ کمتری یافته، اما شاید بسیاری ندانند که معدنی از استعدادهای ناب ورزشی در گوشه و کنار کشور در انتظار کشف و نمایش توانایی‌هایشان هستند چرا که مسکوت ماندن یا حل نشدن برخی از مشکلات قانونی در مناطق محروم نظیر نداشتن شناسنامه، ضعف‌های زیر ساختی و … ، مانع ظهور استعدادهای درخشان در عرصه‌های ملی و بین‌المللی می‌شود.

بی‌شک نبود استعدادیابی درست یکی از اصلی‌ترین دلایل ضعف ورزش ایران در بحث پشتوانه‌سازی است که در رشته‌های مختلف ورزشی، الگویی درست و خاص برای انجام آن تعریف نشده است. اما درخشش ستاره‌هایی نظیر دانیال شه‌بخش (قهرمان بوکس ایران، دارنده نقره آسیا، دارنده نخستین مدال جهانی تاریخ بوکس در کشور و المپین ایران در توکیو ۲۰۲۰) از منطقه‌ای خاص در سیستان و بلوچستان، حکایت مشتی از خروارها گنج نهفته استعدادهای ورزشی ایران است؛ ستاره‌های دیده نشده و گمنامی که از محله‌های شیرآباد و کریم آباد در مناطق محروم سیستان و بلوچستان داعیه جهانی شدن دارند، به شرطی که تکلیف هویت و شناسنامه آن‌ها روشن شود.

استانی که همواره محروم‌ترین و کم برخوردارترین شهرها، شهرستان‌ها، روستاها و محلات را در خود جای داده است، میزبان مربیان و معلمان دلسوزی چون محمود نهتانی است که شاید اگر او نبود، اکنون ستاره‌ای چون دانیال شه‌بخش هم از همین مناطق به منصه ظهور نمی‌رسید.

محمود نهتانی مربی بوکس درباره مشکلات شناسنامه‌ای و امکاناتی کودکان بدون شناسنامه شیرآباد و کریم‌آباد می‌گوید:“- اینجا (شیرآباد) یکی از مناطق حاشیه‌ای زاهدان است که بنده امسال به عنوان معلم ورزش در آنجا فعالیت می‌کنم. متاسفانه مشکلات ریز و درشت بسیاری برای کودکان و استعدادهای این منطقه وجود دارد. طبق آمار حدودا ۱۵ تا ۲۰ درصد بچه‌های این منطقه شناسنامه ندارند! این مسئله باعث شده تا نتوانیم برخی استعدادهای ورزشی این منطقه را به سطوح بالای ملی و بین‌اللملی برسانیم، چون بدون هویت امکان شرکت کردن آن‌ها در مسابقات کشوری و استعدادیابی‌ها وجود ندارد. البته این مشکل تنها در بحث ورزش نیست، همین الان ما در مدارس این منطقه دانش آموزانی را داریم که فقط به واسطه یک نامه از طرف اداره کل اجازه تحصیل، آن هم تنها تا کلاس ششم را دارند. متاسفانه به دلیل نداشتن شناسنامه پس از آن نمی‌توانند ادامه تحضصیل دهند که اتفاق خوبی نیست.

 در بحث ورزش نیز نفراتی را اینجا شناسایی کرده و دیده‌ام که اگر در مسابقات رسمی انتخابی تیم‌های ملی اعم از بوکس، فوتبال و … شرکت کنند، بی شک فیکس می‌شوند. متاسفانه با اینکه تعداد بسیار زیادی از این بچه‌ها والدینی ایرانی الاصل دارند،‌ شناسنامه‌ای نگرفته‌اند که به همین دلیل شانس حضور در مسابقات کشوری رشته‌های مختلف را از دست می‌دهند. از نظر امکانات هم اگر با مثال بگویم؛ در همین مدرسه ما حدودا ۸۰۰ و خورده‌ای دانش آموز وجود دارند در حالی که میز و نیمکت‌های ما در حد ۴۰۰ نفر است. بسیاری از این دانش آموزان روی زمین می‌نشینند که باعث ناراحتی است. نه تنها امکانات ورزشی خوبی برای این بچه‌ها نداریم، حتی امکانات محدود اولیه هم نیست. این مدرسه توسط یک خیر ساخته شد که به دلیل عدم کمک‌های کافی از طرف مسئولان، مشکلات زیادی دارد. امیدوارم به این دانش آموران توجه شود. در آن صورت قطعا نتایج خوبی را در همه زمینه‌ها شاهد خواهیم بود. جا دارد تاکید کنم که این بچه‌ها ایرانی هستند و باید به آن‌ها شناسنامه تعلق بگیرد.”

اگر صحبت‌های نهتانی در این زمینه را به سطح اول ورزش دنیا تعمیم دهیم،‌ قطعا به مثال‌های موفقی چون تیم ملی فوتبال فرانسه و … می‌رسیم که با استفاده از نخبه‌های مهاجر، عنوان قهرمانی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه را به دست آورد. اما موضوع بحث در این مطلب مربوط به کودکانی است که از بدو تولد ایرانی هستند ولی هنوز به صورت رسمی و قانونی تبعه این مرز و بوم محسوب نمی‌شوند که یک مشکل بزرگ است.

با پیگیری‌های صورت گرفته توسط خبرنگار ایسنا از انجمن‌ها و اندیشکده‌های فعال در این زمینه، یکی از اصلی‌ترین دلایل عدم اعطای تابعیت (شناسنامه) ایرانی به این کودکان، بحثی است به نام «فرزند زن ایرانی». موضوعی که با وجود قانون درست در این زمینه همچنان با مشکل مواجه است و طبق اطلاعات به دست آمده، دلیل وجود آن عدم اجرای درست قانون  است.

«محمدرسول رستمی» مسئول انجمن دیاران نیز درباره علل عدم اعطای شناسنامه به کودکان مستعد شیرآباد می‌گوید: “- انجمن دیاران از سال ۹۶ با هدف تسهیل زیست مهاجران در ایران شکل گرفت و همواره با یک رویکرد عملیاتی سعی کردیم در فاز عملیاتی نیز قدم برداریم. پس از شناخت مشکلات زندگی مهاجران درباره دلایل وجود آن‌ها نیز به سه محور اصلی رسیدیم؛ ۱- یا قانونی برای حل مسائل مهاجران نداریم ۲- یا قانون ناقصی هست که باید اصلاح شود و ۳- یا قانون هست و اجرا نمی‌شود. با وجود این مسائل باید تاکید کنیم که مهاجران صرفا تهدید نیستند و آن‌ها فرصت‌هایی هستند که می‌شود از ظرفیت آن‌ها در راستای منافع ملی استفاده کنیم.  در مشکل عدم صدور شناسنامه ایرانی برای کودکان مهاجر (از جمله شیرآباد)، طبق اولویت بندی‌ها به موضوع «فرزندان مادر ایرانی» (کودکی که مادر ایرانی و پدری غیر ایرانی دارد)‌ رسیدیم. طبق قانون امکان اعطای شناسنامه به این کودکان وجود نداشت (بر اساس قانون سخت گیرانه‌ای که سال ۸۵ ثبت شده بود). پس از پیگیری‌های مداوم موفق شدیم مهر ۹۸ قانونی را برای اعطای تابعیت ایرانی به «فرزندان مادر ایرانی» به تصویب برسانیم. طبق این قانون فرقی نمی‌کند پدر یک کودک کجایی باشد، همین که مادر او ایرانی باشد، برای گرفتن شناسنامه و تابعیت کافی است.

طبق آماری که اداره اتباع در اردیبهشت ۱۴۰۱ به ما داد، این قانون شامل حدودا ۱۰۰ هزار نفر می‌شود که برای گرفتن شناسنامه و تابعیت ایرانی ثبت نام کرده‌اند، اما تا به امروز این قانون به صورت درست اجرا نشده است. بعد از گذشت دو سال نیز این آمار به بیش از ۱۰۰ هزار نفر افزایش یافته است اما تنها ۱۰ درصد این آمار موفق به گرفتن شناسنامه شده‌اند. بیش از ۹۰ هزار نفر شناسنامه نگرفته‌اند که تقریبا ۵۵ تا ۶۰ هزار نفر آن‌ها مربوط به استان سیستان و بلوچستان هستند.

طبق قانون تصویب شده در مجلس جمهوری اسلامی ایران، همه افرادی که با شرایط مذکور درخواست شناسنامه دارند باید پس از گذشت سه ماه و در صورت تایید نهادهای امنیتی، تابعیت ایرانی بگیرند که متاسفانه این قانون به درستی در مناطقی چون سیستان و بلوچستان و حتی خراسان اجرا نمی‌شود. دلایل آن هم مباحثی چون شرایط ویژه امنیتی در این مناطق مطرح می‌شود. گاها درخواست گرفتن شناسنامه از طرف یکی از این افراد ثبت می‌شود که تا ماه‌ها جواب آن از طرف نهادهای ایران نمی‌آید. باید تاکید کنم که طبق قانون، اگر نهادهای امنیتی تا سه ماه جواب استعلام‌ها و تحقیقات خود را برای صدور شناسنامه اعلام نکنند، به معنای مثبت بودن پاسخ است و باید به فرد مذکور شناسنامه بدهند. با این حال این قانون هم اجرا نمی‌شود”

با توجه به صحبت‌های مسئول انجمن دیاران، عمده‌ترین دلیل مشکل کوکان شیرآباد بحث درست اجرا نشدن قانون است چرا که به نظر می‌رسد قانون لازم برای اعطای شناسنامه به این کودکان و این نوع افراد، در کشور وجود دارد. ضمن اینکه باید بار دیگر یادآور شد برخی از این کودکان نخبگانی هستند که می‌توانند در عرصه‌های بین‌اللملی برای پرچم ایران افتخار آفرینی کنند، چرا که بسیاری از آن‌ها طبق گفته محمود نهتانی حتی مادر و پدرانی متولد شده در ایران دارند. به این ترتیب می‌توان به یک نکته مهم مبنی بر طیف مختلف نسل‌ها در بین این افراد رسید که باب جدیدی را برای بحث در این زمینه باز می‌کند.

رستمی ادامه داد: “- طبق قانون مختص اتباع خارجی؛ بند ۴ (فردی که در ایران به دنیا می‌آید و یکی از والدین او هم که غیر ایرانی است و در ایران متولد شده، باید تابعیت بگیرد) و ۵ (کسانی که ایران به دنیا آمده‌اند و تا اتمام ۱۸ سالگی در کشور بوده‌اند، باید شناسنامه بگیرند) ماده ۹۷۶. ما باید برای بسیاری از این افراد شناسنامه صادر کنیم که متاسفانه این اتفاق رخ نداده است. ما به دو روش خون و خاک می‌توانیم هموطن باشیم. این افراد از طریق خاک با ما هموطن هستند و در حقیقت افرادی مثل بنده و شما هم از طریق خون هموطن هستیم. در کشورهایی چون کانادا بحث هموطن از طریق خاک ساده‌تر از ایران گرفته می‌شود. مثلا بسیاری از افراد عازم کانادا شده و فرزند خود را آن‌جا به دنیا می‌آورند تا تابعیت همان کشور را بگیرد.

– قانونی که سال ۹۸ تصویب شد با هماهنگی وزارت رفاه، مجلس و کمیسیون‌های مختلف بود تا برای «فرزندان مادر ایرانی» شناسنامه گرفته شود. ما با ندادن شناسنامه آن‌ها را از ورزش، تحصیل و خیلی از حقوق شهروندی منع می‌کنیم که اتفاق خوبی نیست. کما اینکه بسیاری از آن‌ها پدران و مادرانشان هم در ایران متولد و کاملا ایرانی محسوب می‌شوند (اشاره به صحبت‌های محمود نهتانی). در حقیقت کودکان شیرآباد نسل سوم و چهارم این کودکان هستند. به نظرم باید با توجه ویژه در تلاش برای برطرف کردن این مشکل باشیم. ضمن اینکه قانون رسمی برای این موضوع در کشور وجود دارد. اگر آماری بگوییم، بیش از ۷۰۰ هزار نفر (طیف‌های مختلف نسلی) با مشکل نداشتن شناسنامه مواجه هستند.”

نگرانی‌ها و پیشنهادی برای استفاده از فرصت‌ها

همانطور که گفته شد این افراد ظرفیت‌های موجود در کشور با ملیتی کاملا ایرانی هستند که اگر قانون رسمی درباره آن‌ها اجرا نشود، شاهد یک فرصت سوزی عظیم در مناطق مختلف کشور خواهیم بود. پیشنهاد می‌شود نهادها و مسئولان کشور با اجرای دقیق‌تر قانون در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان یا خراسان، مانع از بین رفتن این فرصت‌ها شوند. ضمن اینکه این نگرانی وجود دارد که با کم‌ رنگ‌تر شدن اجرای این قانون و مخالفت برخی مسئولان با این قوانین، رفته رفته شاهد کم اعتبار شدن این قانون رسمی باشیم. بازنشر از ایسنا

 

موسسه حقوقی امیدنوید اولین مرجع رسیدگی به مسائل ورزشی در ایران

با مشاوره به ورزشکاران، مربیان و باشگاه ها از حقوق آنان دفاع می نماید

و شما را با اساتید برجسته و تخصصی حوزه حقوق ورزشی آگاه می نماید